چهارشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۸

نقدهارا بود آیا ...

یک دلنوشته ویا دردنوشته !
ثریا ایرانمنش ”لب پرچین”اسپانیا !
با تابلت آی پد  مینویسم کم وکاستی را ببخشید بخاطر بعضی دردهای عضلانی از نشستن روی صندلی عاجزم !!!
بلی !  داشتم مینوشتم که : 
نقد ها را بود که آیا عیاری گیرند 
تا همه صومعه دا ان  پی کاری گیرند 

گمان نکنم زندگی ما در دست همین صومعه داران وعیاران میباشد ! شب گذشته دوباره کانال من وتو همسر وهمدوش بی بی سکینه  آن نمایش مهوع آور بفرمایید شام را ترتیب داده بود آنهم با تشکل آدمهایی که ابدا بهم نمیخوردند زنی سالمند به همراه یک ملکه نوکیسه ودو دانشجو!!!البته همه اینها با کمک همان دکانداران وصادرات وواردات در شهر ونکور مقر دزدان  شکل گرفته بود . آن بانوی میان سال کمی فربه ومعلوم بود ًکه رنج روزگار بر او چه جا پایی گذاشته بود وهانا خانم که ملکه  این جمع بودند با آن مبلهای وحشتناک طلایی نماد نو کیسه گری  ا ا وافاده وایراد گیری ایشان از مد متعارف دیگر بیرون بود  ومن دراین فکر بودم چرا حالا این نمایش تهوع آوررا کذاشته اند  !؟ در حالیکه  نیمی از مملکت زیر آب مردم به نان شب محتاج  گروه گروه تروریستهای مزدور برای حمایت از علی چلاق واردخاک ایران شده اند وبوی جنگ تا زیر بینی ها را گرفته در چنین موقعیتی چه چیزی را میخواهید  ثابت کنید ؟!
هیچ یک فرهنگ منحط !
حافظ بر خیز  که امروز ما نیز ما نند دوران  تو در عصر تباهی وتیرگی وننگ وفساد زندگی میکنیم  یعنی تن به مردگی داده ایم چرا ما نباید  با ملتهای  دیگر همگام وهمسو باشیم ؟ چرا باید  همیشه تو سری خور بدبخت واجیر باشیم !  بلی فرهنگ فرنگ رفتگان  وفرهیتگان را دیدم  حتی  راه غذا خوردن را نمیدانستند اما ادعا ها زیاد بود !

شب گذشته از صدای طبالها بمناسبت عزداری بسرعت به درون تختخوابم خزیدم گوشیها را درون گوشم گذاشتم ......گر عارف حق بینی  چشم از همه عالم بند 
چون دل بیکی دادی ......

چون ساقی مستانی می بالب خندان خور  
چون مطرب  مستانی نی با دل خرم زن  /نی زن -نی بادل خرم  زن 
عزاداری اینها وحشتناک تر از همه جاست با صورتها پوشییده وکلاههای کوکلس کلانی که هر سال نوک آن دراز تر میشود تنها کاری که از من بچه ننر بر میاید این است که خودرا به زیر لحاف پنهان کنم  وگوشهایم را بگیرم .

کو دلی تا درد من بداند  کو همزبانی  تا ز راه مهر  با من تنها  سخن گوید؟
هیچکس نیست  تا دامنش را بگیرم  وبه پرسم که :
من دراین غربت تنهایی  چه میکنم  ؟
مادرم کو ؟
پدرم کجاست ؟و یاران را چه شد ؟
مهربانی کجا گم شد ؟
عیسی مسیح  !!!!جمعه  برایت شمعی روشن میکنم شاید تو بتوانی جواب اینهمه سئوالهای مرا بدهی !!!پایان 
نوشته شده  :  چهارشنبه ۱۷ آپریل ۲۰۱۹ برابر با ۲۸فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی !!!اسپانیا -