چهارشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۷

خون شیطان

لب پرچین « ثریا ایرانمنش » 
-----------------------------
محتسب شیخ شد وفسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که بر سر هر بازار بماند 

هر صبح یک ویدیو کلیپی از شخصی درایران برایم میرسد وبا اصرار که تما م آنرا ببینید  ودیگران را نیز سهیم نمایید ! ساعت شش صبح است چشمانم را باز میکنم اولین قرص را بالامیاندازم وبه تماشای آن  فیلم مینشینم ! سپس با خود میاندیشیدم حضرت رهبری که ماموریت داشتند سر زمینی  را به ویرانی بکشانند تا جناب پوتین درکاسه طلا بشاشند ودین وایمان مردم را بکلی از آنها بگیرند ! هر صبح که صورت خودرا درآیینه میبینند ودستی بر محاسن پرخون خود میکشند چه احساس به ایشان  دست میدهد ؟ محاسنی که از هر رشته موی آن خون میریزد ! مهم نیست بهترین گلابهای  قمصررا بر چهره مبارک میمالند وبرصورتشان که مانند گل بی لام در انظار گوسفندان بدرخشد .
اینکه هر انسان متعادلی دانسته یا ندانسته چگونه  موجودیت خویش  ، این احساس مرموز وپیچیده را میشناسد  نمیدانم ! این موجود مرموز  ونا شناخته  حد اقل کار آفرینش نیست  علت نفرت ونا آگاهی او به هم میهنانش  وقرنها علاقه به یک موجودات خیالی  جلوی  یپیشرفت وموفقیتهای خوب اورا گرفته بنا براین سوار بر شر شده ومیتازد .
بدون تردید  بی زحمت ترین شغل دنیارا دراختیار دارد  بی آنکه شناخت درستی از آن داشته باشد اصولا همه رهبران ما درهمین حوزه ودایره میباشند همه گویی یک پارچه از بتن یا آهن سرد ساخته شده اند  .
زمانی که سقراط  در بالای معبد  « دلفلا »  نوشت : 
خودت ، خودت را بشناس » اکثر مذاهب  ومسائل  آن بشدت  آنرا تائید کردند غیر از دین مبین اسلام محمدی !  این عبارت مختصر  بر تارک تمام دنیای متمدن  درخشید غیر از شرق !  چراغ معرفت را درعالم علم دنیا آفرید وشرق بهترین  چراغها وشمع های نورانی خودرا خاموش کرد ودرتاریکی به کمک دست وپا مانند حیوان راهش را یافت سرش درون آخر وپاهایش در جای دیگری .

خوشتر آن باشد که وصف دلبران 
گفته ای آید  درحدیث دیگران 

انسان یک موجود اجتماعی وبرای زیستن در اجتماع  محتاج به همکاری وهم یاری  سایر انسانهاست ودرسر زمین ما این موضوع ابدا مصداق ندارد رابطه ها قطع میباشند همه باید تنها راه بروند وبا سایه خودشان حرف بزنند رهبران  هنگامی بدانند که  کارهایشان درجایی ثبت وضبط میشود  خود بخود مقداری  از شهوات  وخود کامگی  خودرا مهار مینمایندد وترمز میکنند اما بعضی رهبران مانند رهبران پوسیده وفسیل ما هیچ چیز  غیر از یک ارتش اسلحه به دست آنهم ا زنوع خارجی  آنرا ندارد یا فلسطینی ویا سوری ویا لبنانی اینها به راحتی میتوانند ایرانیانرا ریشه کن کنند واز بین ببرند جوانان مارا که آتیه ساز میباشند به قعر دره ها بفرستندومردم  را درنا آگاهی وعسرت وتنگدستی قراردهند تا راضی شوند حتی ناموس وشرف خودرا برای زنده ماندن بفروشند .

روی دیگری از زندگی هست  ، این حقیر سر ا پا تقصیر همه عمر از خوردن خیلی چیزها محروم بودم بواسطه آلرژی هایی که به هوا وخاک ودانه ها مختلف داشتم امروز نیز از خوردن خیلی مواد غذایی که درآن چربی اشباه شده بکار  رفته محروم میباشم ودراین فاصله دو دختر من نیز بی آنکه به یکدیگر خبر بدهند  آنچه را که برای من ممنوع است برای خودشان نیز ممنوع  کرده اند ونمیخورند حتی بخانه هایشان نیز نمیبرند !  این است فرق شناخت خویش .

« در طول حیات  چه بسا دقایق حساسی  پیش میاید  وتصمیمی دراین دقایق گرفته میشود  که مسیر انسانرا بکلی تغییر میدهد  واین تصمیم گاهی در زندگی  شخص واطرافیانش  موثر واقع میشود  ودرموارد  بسیاری ممکن است  که این تصمیم در سرنوشت  اجتماع وکشور نیز تاثیر بگذارد .
روی سخنم با اقایان توده ای وشاعران توده ای است که این  روزها از سوراخ موش خود بیرون آمده و برایشان بزرگذاشت برگزار میکنند !! دستمزد خیانتهایشانرا بنوعی باید بگیرند .میل دارم از جناب هوشنگ ابتهاج   زیر عنوان تخلصی  /ه .ال. سایه / بپرسم  در آن زمان چه مرگت بود ؟ بهترین  خانهرا داشتی بهترین زن را داشتی ریاست اداره موسیقی را داشتی توده ایهای دیگررا نیز با خود به آنجا بردی خوب خوردی خوب درخشیدی خوب کتاب واشعارت به چاپ رسید و  امروز ....؟آیاحساس گناه نمیکنی که ملتی را بخاک وخون کشیدی وبه دست این دیوانگان  مهجور ساکن غار اصحاف کعهف دادی ؟! آیا شرم نداری ؟ نه ! من خانواده اترا خوب میشناسم همه نوکر بوده اید توده ای نفتی وجاسوس ! این یک نمونه از نماد فرهنگی ماست .
تنها تاریخ  واحتیاجات ملت است که میتواند شخص بخصوصی را  درموقعیت معینی بگذارد  تا تصمیم او با سرنوشت یک ملت  مربوط وگره بخورد . واین تحفه را شما بما هدیه دادید.
 بس دلم گرفته وخواب از چشمانم گریخته  این نوشته هامیمانند وسر انجام نام یک یک شما خیانتکاران به ملت ومردم ایران درتاریخ ثبت خواهد شد واگر نسلی باقی ماند بر روح شما لعنت خواهد فرستاد به همانگونه من هرصبح وشام برای کسانی لعنت میفرستم که دیگر دراین حاکدان نیستند اما میدانم وبخوبی هم میدانم که روحشان درعذابی سوزنده میغلطد. پایان 
 دلا غافل  ز سبحانی چه حاصل ؟
مطیع نفس شیطانی  چه حاصل 

بود قدر تو  افزون  از ملائک 
تو قدر خود  نمیدانی  چه حاصل 

دل عاشق  به پیغامی  بسازد
خما ر آلوده با جامی بسازد 

مرا کیفیت  چم تو کافی است 
قناعتگر  ببادامی بسازد ............« بابا طاهر عریان « 
ثریا ایرانمنش  « لب پرچین » / اسپانیا / 06-03-2019 میلادی برابر با ۱۵ اسفند ماه ۱۳۹۷ خورشیدی!