پنجشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۷

فرستادگان

ثریا / مقیم اسپانیا !  
« لب پرچین » 
----------------------

من هر چه بنویسم وهر چه بگویم  از آن ذات ونیمه حقیقی من برمیخیزد  ممکن است عده ای را ملول سازد وعده ای را خشنود ! من میتوانستم خودم  را دربست دراختیار این رژیم مخوف بگذارم وبرایشان قلم بزنم  وبا زبان |انها سخن بگویم ُ  اما نخواستم و نه اینکه نتوانستم . نه ! نخواستم . 

فرستادگان زیاد بودند که امروز پایشان از این جهان بریده شده وبه سینه خاک رفته اند  ، گاهی  فکر میکنم اگر شاه بجای |آنکه خرج تحصیل این جوانانرا بدهد که بر ضد خودش بر میخاستند  فرستادگانی را اجیر میکرد ودور دنیا میفرستاد شاید هنوز زنده بود اما خوب بانوی  او چیز دیگری را میخواست 
شب گذشته درحین گوش دادن به سخنان آن مرد پیر ومحترم خوابم برد وزمانی بیدار شدم دیدم که شخصی میگوید هر چه دوره وبرنامه وگرد هم آیی میگذاریم  شاهزاده دور می ایستد ! حوصله نداشتم آنرا خاموش کردم چه کسی بهتر از خود آنان میدانند که  دستهایشهان درکدام کاسه میچرخد ؟!.

زنی اینجا بود  با پسرانش کاری ندارم از کجا وچه خانواده ای بود اما آنچنان پایش را درون کفشهای نداشته من کرده بود وچنان دروغ  های شاخداری را بهم میبافت که خود من باورم میشد تا جاییکه خودش را به مادرید وبه خانقاه رساند وآنچه را که میبایست مرا درگل فرو کند به آنها گفت البته من مدتها بود که قیدآ نهارا زده بودم ودیدم دکانی تازه کنار سفارت جیم الف است اما ایا شایسته یک زن مسن پا لب گور بود که برود رنج سفر را برخود هموار کند تنها بخاطر اینکه لجن هارا به لباس سفید وپاکیره من بپاشد ؟ نه آنها همه را کثیف میخواهند وآلوده از تمیری وحشت دارند از پاکی وسپیدی میترسند برای همین هم هست همه سر زمین اهوارایی مرا یک پارچه تیره وسیاه کرده اند لعنت ابدی بر آنها وسازندگانشان باد . جوانان مارا بی بیسواد  وبی شعور وبی باطن با رآوردند ملتی بدبخت وذلیل ودزد  که امروز در جهنم حقیقی خود میسوزند  ومن دراین خاکدان هنوز دارم به دنبال خودم میگردم که درمیان دستهای آ لوده  این آشغالهای افیونی گم شده بودم . 

آنها برای پیشبرد  وپیشرفت خود احتیاج دارند مردم را به دنبال خود بکشند گوسفندانی که بع بع کنان به دنبالشان میروند برای یک شاخه علف  وآن گوسفندان آنهارا  شهبازان  بلند معرفت  میخوانند درحالیکه خودرا ومغز خودرا درون دیگهای جوشان افیون به دست بخار سپرده اند .
بیمارانی  که به هرجا میرسند  کثافتکاری میکنند  بعد  هم سبکبالانه از روی آتشی که بر افروخته اند بسرعت میپرند .
مبارزه من تمام نشده تا پایان عمرم خواهم جنگید ومیدانم که پیروز وسر بلند خواهم شد حال نردبانتان  را آماده سازید تا از قد وبالای من به بلندیهای بیایید .  خاله زنکهای خالدار ومردانیکه ا زخود خاله زنکها بد ترند وپا اندازان دوره گرد درلباسهای گوناگون وکراوتهای اشرافی !!! سبز وقرمز وزد وبنفش  من برای جنگ با اهریمن  نیاز به تاریخ دارم وهمچنان آنرا دوره میکنم  شاید بتوانم یکی دونفر را ازخواب های چند صد ساله بیدار کنم وبه میان بفرستم  دلاورانی که ندیدیم ونشناختیم وبخاکشان سپردیم  حال درمیان چهره اهریمنان زمانه  باید خود آفرینی  کنیم  چرا که خودمانرا نیز نمی شناسیم دیگران مارا بهتر میشناسند ؟؟!! پایان 
ثریا / ۱۴ فویه ۲۰۱۹ میلادی / اسپانیا / ////.......