ثریا ایرانمنش « لب پرچین» !
اسپانیا
با درود به یاران ودوستان نازنین وهمراهان که تا کنون از مهر ومهربانی ومحبت آنها بهره ونصیب برده ام شب گذشته روی تابلتم یاوه گویی با کلمات موهن وکثیف چیزی را که لیاقت خانواده نداشته خود باشد نثار من کرد .
برایم تعجب آور بود واین اولین بار است که کسی درباره نوشته های من با این لحن کثیف ابراز عقیده میکند گا هگاهی کامنتی در زیر گفته های دیگران میگذارم با خواندن نوشتارهای موهن ومزخرف آنها خودرا کنار میکشم وتنها به علامتها اکتفا میکنم .
قریب هیجده سال است که من روی این نوشته ها کار میکنم ونزدیک به سی سال است که مینویسم چه دردفتر های جدا گانه وچه برای حضور درمیان جمع !خوانندگان من مردمان محترمی هستند وتوانمند ودانا این یکی به تازگی زیر آدرسی گمنام با نامی مجهول نتوانسته وارد برنامه وایمیل من شود از راهی دیگر خودرا بمن رسانده وبخیال خود خدمتی را که اربابانش باو رجوع کرده انده انجام داده وصد البته حق خویش را نز دریافت داشته است .
در فضای مجازی من تنها سه سفر را با سه عقیده مختلف و سن های مختلف تعقیب میکنم از \انها بسیار آموختم هر سه از نسلهای گذشته ویکی از نسل جدید است که جرئت وشهامت وپشتکار وپیشروی او مرا شگفت زده کرد برای آن مردان بزرگ نیز الفاظ کثیفی بکار میبرند . من نمیدانم کجای آنها میسوزد ؟ وظیفه شان چیست ؟ من واهمه ای ندارم برنامه ام را عوض کرده ام که جای هیچ انگشتی دران نباشد متاسفانه این برنامه با کیبور فارسی وزبان مادری من میانه خوشی ندارد وآنرا قبول نمیکند تنها یک خط عربی و پشتو با رنگ سیاه وکلفت که بعضی حروف را نیز ندارد من روی \ان نصب کرده ام ومینویسم این نوشتن برای من هزاران حسن دارد یکی آنکه شعورم را از دست نمیدهم ودیگر ی که میل دارم خط وزبان ما باقی بماند وبراین عقیده هستم که ملتی خط وزبان وادبیات خودرا ازدست بدهد نابودی او حتمی است مثالهای زیادی دارم که جایش دراینجا نیست وامروز پس از قرنها خیلی ها دوباره به اصل خویش واقف گشته ودنبال خط وزبان سر زمین پدریشان میروند . من محقق نیستم / معلم انشائ هم نیستم / سیاستمدار هم نیستم . تنها یک زن هستم که متاسفانه آن کلمات کثیف را به روی من پرتاب میکنند من خودرا میشویم \پاک میکنم ودراین فکرم که آیا آنها مادری ویا خواهری هم دارند ؟ البته که نه ومعلوم نیست درکدام خطه واز چه نژادی واز بطن چه موجود منفوری پایین افتاده اند ودرکجا درکنار کدام دزدان ومعتادان وبیچارگان خیابانی بزرگ شده اند واین تنها زبانی است که فرا گرفته اند / زبان فحاشی ودچار عقده ها و یا فشار گرسنگی که انهارا ودار میکند به مردانی مانند آن معلم سالخورده ویا آن مرد سیاس وتاریخدان ومبارز ویا آن وآن مرد که تازه از راه رسیده با کتاب ومیل دارد راه را برای جوانان هموار سازد من گاهی که کامنتها را میخوانم عرق شرم بر پیشانیم مینشیند واین مردان چگونه بی اعتنا از اروی این لجن زار میگذرند و واقعیت هم همین است باید از روی کافتها گذشته وکف پاهارا شست ودرعین حال نگذاریم که این موجودات خریداری شده وبیچاره مارابیازارند .
با مرد عشق هر گز تاج ونگین نباشد
با افتاب روشن - شب همنشین نباشد
امید وصل مارا - بیهوده درسر افتاد
با افتاب روشن - سایه قرین نباشد
درمیان انبوه کتب اشعار شاعران متاخر ومعاصر که فریاد همه از لابلای کلمات آنها برمیخیزد همه از سوز درد همراهان وهموطنان خود میباشد ما خود دشمن خویشیم .
ملت برای من معنای دیگری دارد / ملتی زجر کشیده .رنج برده درسکوت نه امتی بیچاره واجیر که با بخارات معده سر به پای بوی حسین و لحد علی اکبر گذاشته است . اینها ملت من نیستند ملت من آن سرداران رشیدی بودند که در راه وطنشان جان سپردند آن گروه تیر باران شده که درراه عقیده خود جانشانرا برکف دست گذاشتند / آن گرسنگان خاموش در بیغوله ها که با نان جو سر میکنند اما شرف وهستی خودرا به معرض فروش نمیگذارند ونوکر اجنبی نمیشوند / ملت من آن کودکان محروم از همه شادیها ولذات کودکانه وآن پسران ودختران جوان با صدها آزرو زیر تازیانه نکبت بار سنتهای بو گرفته عهد جاهلیت یا درگوشه زندانها ویا درپستو های خانه پنهانند / ملت من ملتی شریف / نجیب / ودانا وهوشمند میباشد نه ولگردانی خود فروش که خودرابه دست چند اراذل واوباش سپرده با گرفتن مبلغی یا گردی یا حبی یا قرصی زبان کثیف خودرا به روی مادران رنج کشیده دراز میکنند / آنها ملت من نیستند . ملت من / ملت شریف ایران است نه امت دست پروده مردان ریا کار وبیمار روانی .که خودرا نماینده خدا مینمانند اینها ابلیسانند.ث
از بهر دیدن او - بگشای دیده جان
کین دین محمد خورشید بین نباشد .
پایان
ثریا ایرانمنش / ساکن ومقیم اسپانیا / « لب پرچین » !
به روز شده : اول فوریه دوهزار نوزده میلادی.