یکشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۷

نا بخردی

دلنوشنه !
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !
---------------------------------

زهدان افق بارور از نقطه نور است 
خورشید - جگر گوشه این ظلمت نور است 

فرداست که بر وسعت  این بام کشد تن 
آن صبح  که از باور چشمان تودور است 

 طبیعت ظالم است  ظلمت وتاریکی روح بیشتر از آن فریبی است که  درروشنایی روز بماعرضه میدارد  طبیعت فرزندانش را میخورد   قربانی میخواهد  میزاید ومیبلعد  کاری هم ندارد که ما خوبیم یا بد  وآنهاییکه راز طبیعت را کشف کردند  زرنگی بخر ج دادند و برایمان بهشت وجهنم را  بوجود آوردند  وبرایمان کارهای مقدس را که همان بردگی باشد  یافتند  مارا ا زخودما ن بیرون راندند  خود قربانی خود شدیم ودیگرانرانیز قربانی میکنیم   واین راز پیدایش است  شیوه قربانی کردن هم فرق دارد  یا در یک اتحاد مقدس  راه میبابد  وبه همان شیوه پیشینیان عمل میکند  وهمه اشیاء جهانرا  بی ارزش ساخته حتی جانی را که بما بخشیده  همهرا قربانی میکند  قربانی خونی / مقدس ساختن  آزار وخشونت وتجاوز /  همه اینها بفرمان خدایی است که درذهن علیل .ویا در اذهان  مقتدر  ساخته وپرداخته  شده است ومانند یک تکه پاره لبریزاز خون بسوی ما پرتاب گردیده است  تاریخ را که ورق به ورق  بخوانیم میبینم که ازهمان  زمان قدیم  زمان میترائیسم  ائین قربانی  رواج داشته است  وبه همین علت هم همیشه  شخصی بر سپاهی مستقر میشود  وسپاهیگری  ریشه میگیرد  درحالیکه پهلوانی  جور دیگری است پهلوان مردانه میجنگد  بدون خون ریزی  .
قربانی کردن  از طبیعت ریشه .وسر چشمه میگیرد  قربانی خونی  آزردن  وپرخاشگری  وخشونت  همه اینها ریشه تاریخی دارند وآنهاییکه که زرنگ بودند مهر از این کتاب برداشتند وکم کم آنرا میان جهان پخش کردند ونامی ویا نام هایی به آن دادند .
آنکه قربانی میشود  حق دارد  باز قربانی کند  وبه همین ترتیب انسان پیش میرود تامیرسد به عصر خرد 
عصر روشنگری وعصر پیدایش ادیان  وعصر خرد کرایی  اما همه انیها تنها بر صفحات کتب  روی چند کاغذ پاره نقش بسته اند اصل چیز دیگری است وما نمیتوانیم ا زخود بپرسیم که چرا مارا بوجود میاورد / میازارد / بیمار میکند / زجر میدهد / عده ای حیوانرا قدرت میبخشد تا دیگرانرا بکشند وسپس مارا باخود میبرد ؟! نه هیچگاه نه توانسته ونه خواسته ایم که  این پرسش را بر زبان بیاوریم /
آن پسرک لات تازه به دوران رسیده فلسفه جهنمی ورذالت طبیعت را خوب کشف کرده بود  ؛ اگر پول ندارید بس بروید بمیرید  ! خلاص : 
حال کسی میل ندارد ویا در خود این اشتهارا نمیبیند که مال دیگری را ببلعد وقناعت پیشه است به آنچه که هست راضی است ورضایت اوتنها دراین خلاصه میشود که پیکری سالم داشته باشد  اورا به کنجی میرانند واگر بتوانند اورا میکشند  زبانش تیز است خونش حلال وواجب .

.این خرد نا پاک در فرهنگ ما ایرانیان چنان پخش شد  که جزیی از خون وگوشت وپوست ما گردید ما دیگر آن نیستیم که بودیم باسیل همراه شدیم غلطیدیم در جویبار آلوده وکثیف ولجن هیز منی زنان ومردانی که در زیر انبوه مواد تا آسمانها پرواز میکنند وهیچگاه هم روی زمین نیستند  ونتوانستند بفهمند که  برای پاسداری از زندگی  تنها یگانگی هست  خرد هست ودانایی ویک روح سالم  درون وبرون پاک . ودراین میان خدایی به نمایش گذاشته شد که  بیواسطه میسوزاند  قدرت مطلق بر همه چیز دارد  وبه هرجا که رسید  همه چیز را نابود میکند  بنا براین این خدا واسطه لازم دارد  تا بندی بر گردن او ببندد ومانع نابود شدن بشری که آفریده بشود .
واین واسطه ها چه جنایاتی را مرتکب شدند چه درعصر قدیم وچه درعصر جدید وحال که به اسمانها سعود کرده وهمه جارا گردیدیم وخبری از آنکه برایمان ساخته وپرداخته وآرایش شده بود نیافتیم  هنوز این واسطه ها چه زنانه وجه مردانه برایمان از نو بینی شان تفاله برویمان تف میکنند .
درتاریخ گذشته ما  پدر پسر را میکشد نامش پهلوان ورستم میشود برادر برادرا سر میبرد بازوبند پهلوانی بر بازو میبنند  علم با همه بزرگیش نتوانست این خرافات واین پوسته های گندیده  را ازدرون مغزها بیرون بکشد واگر شعوری رشد کرد بعناوین مختلف اورا از بین خواهند برد  باید دنیا یکپارجه شود عده ای در مقام الهیت وخداوندی بر بردگان حکومت کنند وبردگان مانند یک سگ در یک کومه به زندگی نکبت بارشان ادامه دهند وگاهی روضه خوانان دوره گرد میکروفون به دست برایشان از همه نوع آیات الهی/ زمینی / آسمانی میخوانند وآنهارا سرگرم میکنند .
شیوه ختنه کردن درمردان  شیوه است که آن خدای نادیده بوسیله واسطه ها به بندگان همیشه درنبد خود  دیکته کرده است / مرد باید آلت تناسلی  خودرا بهمان شیوه  جانشینی حیوانی  بجای اسحاق  یا اسمعیل  قربانی کند !!!ودر بعضی از سر زمین های  عقب مانده  دختران نیز به هنگام بلوغ باید نیمی از پیکر خودر از بین ببرند تا مبادا حسی درآنها پدید آید که گناه محسوب میشود .
داستانها زیادند  اما مادر ما طبیعت از همه این بندگانش ظالم تر است . بخششی درکار او نیست مانند بولدوز میکاورد میدرد ومیرود کاری باین  ندارد که تو چه بودی / بد یاخوب / با جانوارن وحشرات موذی کاری ندارد آنهارا برای گزیدن زایش خود لازم دارد /ث
پایان 

دیگر چه مانده ازمن  - جز روح ناتوانی 
جز پیکر حقیری  - زندان نیمه جانی 
اندیشه ای پریشان - همچو کلاف درهم 
آن رود هم بسودا  در کار لقمه نانی.............سیمین 

ثریا /اسپانیا / یکشنبه ۲۰ ژانویه ۲-۱۹ میلادی /!