ثریا/ اسپانیا / « لب پرچین » !
مشگل دارم با این حروف واین برنامه جدید !
بهر روی دراین فکرم جانورانی دردنیاهستند که نامیرا میباشند هیچگاه نمی میرند مانند ستاره دریایی درخودش میمیرد وزنده میشود مانند جناب جیمی کارتر / مانند مهدوی کنی ومانند آن فسیلانی که درمجلس خبرگان پوشک .وشلوارک پلاستیکی \پوشیده با نعلین وعصا چرت میزنند وسر زمینی را اشغال کرده اند .
امروز چشمم به جمال شخص دگری افتاد که کپیه فخر اور - را میکند یعنی فیس بوک لایو !! اما با بدبختی همان شکل وشمایل را برای خود ساخته همان پیراهن آستین کوتاه وهمان زلف وچهره با همان پرچمی که دیگر از فرط استعمال حال همه را به هم زده است حال این یکی زیر سایه علاحضرت همایون ولایتعهدی دارد خودش را پاره پاره میکند رفیقی هم دارد هم آواز او که باهم فحاشی را بصورت « دوئت» اجرا مینمایند .
خوب ! حال چشم ما به جمال یک رزم آور دیگر روشن شد اما نه چنان فهمیده ویا دانسته بلکه چکیده ای از یک خم شیره .
بلی ! جاتوارنی در دنیا وروی زمین زندگی میکنند که نا میرا هستند هیچگاه نخواهند مرد گفته وکلماتشان از فرط استعمال دیگر پوسیده وخاک شده است مانند خفاشان گورستانها در تیریگی ها پنهانند وشبها درکنار بسترنرمی چون مرگ با ل و پر میزنندپیوند خار خشک با گل بیدمشک آه ....
چگونه سیبهای سرخ درخت ما زیر برفهای نامردمی ها نابود شدند در ختانمان خشک شد وبجایش علف های هرزه سمی روپید تلخ وترش وکشنده .
اما هنوز درخت ارغوان « سایه » !!! گل میدهد وبرگ بر روی زمین میریزد !؟
حال زیر سنگ باران ریا که بر شاخ وبرگ کلیه نونهالان ما فرو میریزد با هیچ حربه ای نمیتوان به جنگ برخاست .
خسته ام ! فکرم خسته است بیگمان بانگم نیز خستگی آور وباید با تردید دست بر باورهایم بزنم .ث
ثریا / اسپانیا / ۱۰/۱۲/۲۰۱۸ میلادی