زیر آن گنبد زرین بلند
گرد بر گرد گرد یکی مرقد پاک
خاکهایی همه بر سینه خلق
سنگهایی همه بر سینه خاک
روز پنهان شده در پرده شب
شب فروخفته به دامان سکوت
خنجر ناله جغدی نخلد
بر جگر گاه گرانجان سکوت
رقص اموات شنیدم اما
مرده ای کو که بیفشاند دست ؟
زینهنه خفته به زتدان سکوت
نه یکی جعبه تابوت شکست
کاسه چشم یکی خانه کرم
خانه مغز یکی لانه مار
جوی رگهای یکی کرده رسوب
سیم پی های یکی مانده زکار
متولی رسد ازر آرام
بر لبش خنده ای از جهل و غرور
دستچین ستمش میوه مرگ
پایمال قدمش سینه گور
بر لبش حکمی وگوید آن حکم
”هیچکس دم زند از کم وکاست ”
مردگان آه بخوابید آرام
نانم آماده حلوای شماست
سروده :بزرگ بانوی شاعر سیمین بهبهبانی
امروز اول ماه نوامبر وروز یادبود رفتکان است شب گذشته درون خانه را به نور شمع روشن نمودم تعداد رفتگان بیشتر از تعداد شمع های روشن من بود ودر میان ارواح پاک نشستم نه با شعله های سر کش بلکه با نوری به رنگ آبی گویی همه بهم پیوسته وکنارم جمع شده بودند .
باران یکنفس میبارید گویی با من واشکهای من همزبانی میکرد وایکاش این باران خونهای ریخته شده از سینه مردان وزنان بیگناه ما را میشست وبه آنها نوید آزادی را میدار وبرقی در آسمان میدرخشید که نشان فریاد خدا بود میگفت :
تمام شد دنیای میمونها کوسه ها ریش داران رو به فناست بر خیزید میهن خودرا از اسلام ناب محمدی پاک کنید آنرا کر دهید بشویید ونام پر عظمت وافتخار آمیز پارس ویا ایران را بر آسمان بنویسید .
بر آسمان نوشته نمای ما با لچک ویا خیمه ویا طاقنماهای سبز منافاتی ندارد نقش ما باغ بزرگی از بهار جاودانگی است .
من صدای اورا شنیدم ودر انتظار بهرام اسفندیار کیخسرو وقباد وسر انجام کاوه هستم .پایان
ثریا ایرانمنش
اسپانیا /به روز شده :
اول ماه نوامبر دوهزارو هیجده میلادی