ثریا ایرانمنش " لب پرچین « !
ای قبای پادشاهی را راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
از رسوم شرح وحکمت با هزاران اختلاف
نکه ی هر گز نشد فوت از دل دانای تو ...."حضرت حافظ "
امروز روز با سعادت ولادت فرخنده توست ، کسی امروز را بیاد نمی آورد همه به دنبال : " کوروش رفته اند ! آنکه تو روزی از زیر خروارها خاک بیرون کشیدی وبما نشان دادی وگفتی : این است آیین ونماد پایداری شما و گذشته پر افتخار شما ! همه آ ن روز بتو خندیدند ، امروز چند سگ هار کوروش را ویادبود اورا بباد ویرانی گرفته اند ناگهان از دل خاک صدایی برخاست که کوروش جد ما وپدر ماست ، واین ملت وحشی چنان هجومی بسوی او بردند ونماز گذارند تا کم کم آنرا نیز به ویرانه ای تبدیل کنند وچه بسا آنرا بر کامیونی نشانده بسوی عراق ببرند !!! چرا که زمانی این بی خردان نسب اورا به آیین خود پیوند دادند .
امروز کمتر کسی بیاد توست اگر هم باشند دورهمی و دوباره سیاست بافی وسپس مرافعه و جنگ و جدال ، غزل حافظ را میخواندم که :
مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو
یادم از کشته خویش آمد به هنگام درو
گفتمی بخت بخسبدی وخورشید دمید
گفت : بااینهمه از سابقه نومید مشو
تو چون مسیحا به آسمان رفتی عده ای پیکر مصلوب ترا پایین کشیدند واورا الوده ساختند وعده ای ترا دوباره به اسمان برگرداند .
آن روزهای گذشت که تولد تو بود و ارتش بزرگ تو در مقابلت رژه میرفتند، دلقکان صحنه بازی میکردند ، شاعران برایت اشعار حماسه ای میسرودند ودرخفا ترا بباد تمسخر میگرفتند ورفتند تا روح پلیدی را بر سر زمین اجدادی ما که تو آنهمه آنرا با سیاست ومتانت ساخته بودی ، پهن کردند وحال ما در کشتی نوح نشسته روی دریای طوفانی داریم به قرون گذشته وبه سر زمین آن اعرابی که روزی بر سر زمین ما هجوم آورد وبه زور دین وایمان ومذهب وکثافت خودرا به حلقوم ما فرو کرد ، میرویم ، عده زیادی در این ره گم شدند ویا کشته شدن ویا فراری وآواره .دیگر از آن سرودها خبری نیست ، از آن روزهای شادی خبری نیست درعوض دستمال اشک را به دستمان دادند تا میتوانیم گریه کنیم آنهم لاتهای گرسنه وپا برهنه ودگر جنسی که راهی غیراز راه " قم " نداتشند حال بجای آن لباسهای شیک وبرازنده هر چه هست قارچ سمی در خیابانها رشد کرده وخاک سیاه .
ردیف کامیونها برای بردن غذا ومایحتاج زندگی مشتی مفت خور در جاده ها بسوی عراق روانند جوانان ایرانی را بکار رفتگری وآشغال جمع کردن درعراق برده اند وهمه لبیک کنان به حسینی که معلوم نیست از کجا آمده واگر زنده بود دست کمی از اینها نداشت مشغول روفتگریند بجای سازندگی سر زمنیشان !وکودکان ایرانی گرسنه در کنار خیابان در میان خاکها خفته اند مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند ، ویا آنهارا دسته جمعی روانه جاده مرگ راهیان نور میکنند کاری بدتر از آدم سوزی های هیتلر او بیماران و چلاق ها و مردان وزنان مسن را به تنور آتش میانداخت اینها بر عکس نورسیده ها وجوانانرا از بین میبرند ، نسل را نابود میسازند . یتیم خانه ای نیست ، پرورشگاهی نیست ، مدرسه ای نیست هرچه هست زور است فشار روح انسانیت و مهربانی از آن سر زمین رخت بربست ، دیگر حتی به خواهر و برادرت نیز نمیتوانی اطمینا ن کرده وباو تکیه کنی .
باا رفتن تو همه چیز ویران شد و بگفته تو همان ایرانستان خواهد شد که زیر نظر همین آدمهای پلید ونا پاک اداره میشود عراق آباد شد فلسطین اباد شد لبنان ویرانه درجنگهای فرسایشی آباد شد با ثروتها واندوخته های سر زمین ما و ایران ، آن ستاره تابناک خاور میانه به ویرانی کشیده شد .
مردانی که روزی افتخارشان این بود که تو خودکار خودرا به آنها هدیه دادی حال در بنگاه رهبر آدمخور مشغول لقمه زدن چلو کباب وبره وباقلا پلو هستند ! مردانی واقعی وآنهاییکه سخت بتو وفادار بودند از میان رفتند انهارا کشتند ویا دق مرگ شدند ،
امروز کمتر کسی بیاد توست وبیاد زاد روز تو همه باهم بسوی هفتم ابان میروند تا کوروش خفته را از خواب چندین هزار اله اش بیدار کرده به دست امنیتی ها بدهند ، کوروش هم مانند بقیه سر زمین ما مصادره شد آنهم به کمک تبلغ همان خود فروشان ورسانه دار ها که روزی افتخارشان این بود درحزب رستاخیز شاگرد قهوه چی بوده اند !!!! ، آنهاییکه با پول عربها در پشت رسانه ها شکرپرانی میکنند یکی در لندن یکی در امریکا بقیه هم خاشاک انهارا جمع کرده برایشان ارد میکنند .
همه چیز تمام شد ویا لاقل برای من وامثال من که وفادارانه بتو عشق داشتیم وترا پدر خویش میدانستیم حال یتیم شده ایم ، یتیمانی که مجبوریم هرروز عکس زن پدر را دررسانه های روی میز سلمانی ویا در توالتهای زنانه هتلها ببینیم .
ما دیگر فریاد رسی نداریم پولها ورشوه دادنها وخریدن آدمها درسرتاسر دنیا روج دارد همه با تو دشمنند وآنچه از باز مانده خانواده ات آنهاییکه دوست داشتنی ونازنین بودند از میان رفتند یا کشته ویا خود کشی شدند! بقیه هم تنها بفکر خویشند ودنیارا بکام خویش میبیند در اطرافشان خایه مالا ن جمعند میهمانیهایشان بر قرار است ، ودشمنان قسم خورده تو در سوراخی در شهر کی در پاریس در انتظار جا نشینی این لاشخورانند تا بقیه را نیز آنها بخورند گوشتهارا اینها میبرند و استخوانهارا برای آنها میگذارند چند صباحی هم سر مردم با انها گرم است با لچکی که بر سرشان میخ کرده اند سرخ وآبی زرد وسیاه .وسپس .....دیگر هیچ !
روانت شاد ، و قرین رحمت باد ، یادت تا ابد گرامی . ث
در دل شعله و دود ،
میشود " خوشه پرو.ین " خاموش
عهد خود رائی وخود کامی است
عهد خون آشامی است
و درخشنده ترا خوشه پروین سپهر !
» اشک کودک ایرانی است "................."ف .مشیری " که دراصل اشک بچه ویتنامی بوده است ! دلشان برای بچه های ویتنامی بیشتر میسوخت تا ستاره های کوچکی که زیر پاهایشان خاموش میشدند
پایان
به روز شده در تاریخ : 4 آبانماه 1397 برابر با 26/10/ 2018 میلادی !
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
!اسپانیا !