ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
میدانم فردا را روز کوروش نام گذاری کرده اند آنهم بحکم اجبار وچه بسا کاسه ای زیر این نیم کاسه باشد ! اربابان ما فرزندان وایکینگها چندان میلی ندارندما به گذشته خویش برگردیم واصل خویش را باز یابیم ، امکان اینکه من فردا کامپیوتر نداشته باشم هست چرا که باید برای سرویس به کارگاه برود ! بنا براین امروز دست به این کار زدم کاری که در خور من نیست چرا که کوروش درقلب من است او پدر ایران زمین است وپدر همه ایرانیان راستین و واقعی نه زاده فرزندان اقوام درهم وبرهم او متعلق بماست تنها خواب چند هزار ساله او را اشفته ساختیم . و نگذاشتیم که اسوده بخوابد .
از حقیقتی که در " تصادفات : ناگهانی ویکبارگی تاریخی در میابیم مبینیم که که چه ها از دل این تاریخ بیرون آمد وچه رنجها بردیم تا توانستیم آن را نگاه داریم این دوام تاریخی مسئله ای بسیار پیچیده است که در خور من نیست .
علم تاریخ ، همیشه بر ضد شیوه تجربه های تاریخی بوده است علم تاریخ بر اندیشه استوار نبوده بر وقایع وجنگها وزد وخوردها ومرتب تکرار میشوند نگذاشتیم تاریخ بما یاد بدهد که چگونه از خود وخاک پر برکتمان محافظت کنیم تاریخ را ساختیم اما چگونه ؟ با " کتاب آقای عباس میلانی ؟" یا باخاطرات مرحوم اعلم ؟! ویا باکتاب منفور جلال آل احمد ؟! تاریخ ما اسطوره ایست واصل معرفت آن دین بحساب میرود نه اینکه دین برآن سایه بیاندازد ، شکل یابی از دیگری یعنی از حود بیگانه شدن وخودرا فراموش کردن ما خود توان آن را داشتیم که بخود شان بدهیم اما به خود زدایی واز خود بیرون شدن پرداختیم . برای فرار ازآن سیاهچال مذهب پدیده ای دیگر یافتیم بنام " عرفان وتصوف " که دست کمی از همان دین زورکی نداشت برده وار خم وراست میشدیم ، ابن الوقت بودن را پیشه خود ساختیم خوب ، فردا روز دیگری است فردا خواهد آمد با دلبری و طنازی ! نشیب وفراز ، جنگهای مذهبی جنگهای اقتصادی و همیشه درباره مرگ اندیشیدن و مردم در هراس بودن شیوه و پیشه ما شد .
اندیشیدن را بکلی کنار گذاشتیم خوب ! درتاریخ ما رستم پسر خود سهراب را کشت ، تاریخ یعنی کشتار وخون ریزی و د ر نهایت سوگواری سراسر زندگی اندوه و تلخکامی که ناگهان مانند آتشفشانی طغیان میکند همه سوگوار خویشند وهیچ وقار وشکبایی ندارند وحیثت از دست رفته را نیز نمیتوانند به دست بیاورند .
زندگی مقدس است ، وعمر کوتاه وباید دراین دوره فرا گرفت که چگونه زیست اهریمن در زندگی ما یعنی زیاده روی در خوردن وبردن وکشتن وازار دادن واهورا مزدا خدای نیکی ها ومهربانی وبخشایش وخدا در این میان اصل پرورنده زندگیست خدا به مهر عشق میورزد خدا سر چشمه مهربانی است واصل آن ، حال چگونه دستور قتل میدهد . سر زمین ما (ایران) ، نیاز به پهلوان دارد ، نه به ییامبر ونه به آخوند وملا ، کسی در ایران احتیاج به تاج مضاعف ندارد جایگاه پدر ایران فرا تراز شاهی است او نیاز به شاه شدن نداشت بلکه این شاهان بودند که باو نیاز داشتند .
ما احتیاج به پهلوانانی داریم که کوروش را خوب شناخته باشند ، مردم را از دردها رهایی بخشند رسالت حقیقی در این است ، ما نه موبد میخواهیم نه مغ ونه رسول .
ملت ایران ، نظامی استوار میخواهد با فرهنگی روشن در درازی هزارها درژرفای گوهر نایاب خویش که اکنون به یغما رفته است .
حال چند زن مرد رنگ شده در صحنه ای گرد هم آیند روزی را بخوشی بگذرانند ونامش را بگذارند مبارزه ویا " روز کوروش " این نشست هارا با هیچ سر یشی نیمتوان به تاریخ ایران چسپانید ما به یک ( رستاخیز بزرگ ) نیازمندیم وهنر آفرینش وستایش وساختار سر زمینمان اصل شهر سازی نه گنبد ومناره .
اینها خودرا بجای امپراطوران روم قدیم پنداشته اند وحال آیا میتوانند در میان خود یک " لئوناردو داونیچی " نیز بیابند ؟ گمان نکنم . آنها بهشت را میسازند تا خودشان دران سکونت کنند وفرمان بدهند . سپس بگور بروند .
بهر روی امید است که کوروش مصادره نشود ، مقبره او فرو نریزد از دور هم میتوان اورا ستایش کرد وبرایش شمع های فراونی که نشان نور ورشنایی ذهن است روشن نمود ، نه درخیابان ها فرید کشید یا در مقایلش نماز خواند !!! ..پایان
به روز شده : 28 /10/ 2018 میلادی برابر با ششم آبنماه 1397 خورشیدی !
ثریا ایرانمنش » لب پرچین «
اسپانی
اضافه : ار اشتباهاتی از نو ع قلمی مشاهده میشود با حسن نیت خود ببخشید چرا که این دستگاه باید سرویس شود . با سپاس /ثریا