ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا !
نامه ای به پدر !
------------------
پدر ، مادر ، زیر شکنجه و تجاوز است ،
پدر مادر دارد جان میسپارد ، بر خیز
پدر خواهران و برادرانم اسیرند و در اسارت بسر میبرند ، متجاوزین بر مادر ما را دشمن میپندارند
پدر ، بر خیز ، از جای بر خیز ،
دختران و پسران جوان آرزویی بجز ساختن یک لانه ویک کاشانه ندارند آنها میل ندارند بسوی افق های دوردست پرواز کنند ، جولان آن سالهاست که پایان گرفته است ،
پدر دلبستگی ما بتو بی حساب وبی اندازه بود ، آنقد رآرامش داشتیم که فراموش کردیم تو زیر چه شکجه ای جان داده ای ،
پدر مارا ببخش ! ا فرزندان تهی مغز واز خود رها شده ما تنها به تفکرات والهیات پرداختیم تفکراتی که پایه واساس نداشتند والهاماتی که بهمراه سرم غذایی بما تزریق کردند . پدر همه ما معتاد شدیم .
پدر ما شکست نخورده ایم و نخواهیم خورد ، اما تنها مانده ایم در بین لاشخورانی که از هر سو چشم طمع بخانه ما دوخته اند .
پدر به کمک ما برخیز ما هرروز شاهد تشییع جنازه های بی صدای خواهران ومادران وبرادران خود هستیم ومن دردرونم تشییع جنازه خودرا حس کرده ام .
ما همه سوگواریم ، سوگوارانی در جلو حرکت میکنند وما باید به صف درپشت سرشان راه برویم پاهایمان با زنجیر وقفل بسته است ، پاهایمان زخمی است ،
وآنها بر روی جنازه های ما آنسان پای میکوبند که احساس بشریت از جان ما نیز بیرون میشود .
پدر ! بر خیز ، قبل از آنکه بر طبلهای جنگ بکوبند بگذار ناقوسهای آسمانی بنوازند و ورد ترا اعلام نمایند .
ما همه به یک تله خاک تبدیل شده ایم ، همه بر سر راه مرگ قرار گرفته ایم ودر انتظار ان ارابه سهمگینی که آن سیه پوشان وسیه کاران بر ما تحمیل کرده اند .
آرام اشک میریزم ، آرام میمیرم واز دوران کودکی وکودکستانی خویش یاد میکنم و آن صحنه های صبگاهی با زنگ مدرسه که اول دعا بود وسپس سرود ودعا برای جان تو وروح وروان تو .
حال درآستانه بنایی ایستاده ایم که هرآن امکان ریزش آن بنظر میرسد
ما روی قلب ورم کرده زمین بین جنگ ، فحشا ومواد توقف کرده ایم ودیگر چشم اندازی نداریم ، بام خانه ما ویران شده است ودیگر شبها نمیتوانیم در پشت بام خانه به تماشای ستارگاه درخشان بنشینیم ودر امان باشیم که راهزنی نیمه شب بما حمله نکنند ، پدر آرزویم محال نیست ، میتوانی برخیزی . ث .
--------
کلید دار بنفش وسر دم دار فاحشه خانه دولت جیم الف افاقه فرمودند محال است ایران بتواند به چهل سال قبل برگرددد کور خوانده اید ما نمیگذاریم !
خوب تا زمانی جناب شهرام همایون دراین سوی دنیا دارد مردم فریبی میکند وشما خرج ومخارجش وسگهای در خانه اش را میدهید و آن علیرضا تاریک زاده درآنسو ومسعود بهنود درسوی دیگری و رادیو فرد در بوق ابدی شما دارند مردم را از هم دورکرده و وبشما نزدیک میکنند ، معلوم است با بودن چنین دوستانی ما احتیاج به دشمن نداریم و....یک چیز را فراموش مکن ،
ما هنوز زنده ایم وشما پوسیدگانی بیش نیستید .
در خاتمه باید سپاس خودرا با تما م قد تقدیم حزب سوسیالیست اسپانیا کنم که از واگذاری چهار صد هواپیمای جنگی بمب افکن خودداری کرد وپیش پرداخت را نیز در پاییز بر میگرداند این تجهیزات را دولتهای عربی خریده بودند در زمان آن نخست وزیر مهربان با ریش سفیدش . شاید مرافعه کاتالونیها نیز بر سر همین باشد هر چه باشد دلالان بیشماری دراین راه سود برده اند جان مردم مهم نیست مهم آن دلارهای لعنتی است که چشم همهرا کور کرده وهمه نابینا با عصا راه میروند . پایان
من وتو ، چون دو آشنای دوراز هم
هریک در پی ساختن دیگری است
از درون اطاقهای خود
با یکدیگر سخن میگوئیم
تا اینکه روزی لبان ما کی شوند وفریاد آزادی بلند شود
آنگاه من درپای تو خواهم افتاد
وجان خواهم داد
نام ما زیر یک پوشش ابدی ثبت خواهد شد
------------- ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 05/ 09/ 2018 میلادی برابر با 14 شهریور 1397 خورشیدی !