پنجشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۷

خبر !

ثریا ایرانمنش » لب پرچین » اسپانیا !

خبر یعنی بد ، خبرها هیچگاه خوب نیستند تنها انسانهای احمق در انتظار خبرهای خوب مینشینند ، 
استاد بزرگ آواز ما  » شجزیان « در بیمارستان است وحالش خوب نیست ، دستها را بسوی قلبهایتان  بفرستید وبرایش دعا کنید او تاریخ زنده ما بود وهست ونامش جاوان  خواهد ماند .
او یگانه بود ، شعررا خوب میشناخت ،  موسیقی مارا از زیر خروارها خاک بیون آورد  وبه جهانیان نشان داد  ، او بسیار دراین راه زحمت کشید  وزحمات او بی مزد بودند وبی منت .

اکثر خوانندگان سطحی و کپیه او آمدند  مانند  شمعی  در فضای باد دوباره خاموش شدند هیچکس او نشد ونخواهد بود . ما جواهر بزرگی را از دست دادیم به همت نوحه خوانان وسینه زنان ومداحان منبری . ما همه چیز خودرا ازدست دادیم حتی سر زمین مادری را وخاک اجدایمان را تنها حرف زدیم ، حرف زدیم  ، سرود  خواندیم و دوباره  حرف زدیم  مصاحبه کردیم ودوباه حر زدیم ، در یک قالب مشخص .

او پختگی کامل  را داشت  شاعرانه زیست عاشقانه خواند  ابیات زیبا  و تعیبر آنها در  صدای دلنشین وجادویی او دلهارا به لرزه در میاورد ، دیگر دلی نمانده دلها سنگ شده  اند .

دیده دریا کنم و صبر یه صحرا فکنم 
و اندر کار دل خویش به دریا فکنم 

مایه خوشدلی آناست که دلدار آنجاست 
 میکنم جهد که خودرا مگر آنجا فکنم 

خورده ام تیر فلک باده تا سرمست 
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم 

او یک سخن شناس بود ویک معلم راستین  معرفت او واخلاقق  و شخصیت ذاتی او  از او یک انسان نمونه ساخته بود . 
 "دار م گریه میکنم ، صبحانه امرا با اشک آغاز کرد م"
ودر فکر آن کاوشکر جادویی هستم که هم اکنون  بیمار و زار در بیمارستان افتاده است ، آرزو  دارم سلامت وبا پاهای پر قدت خودش بیمارستانرا ترک کند . 

اندوهی  از دردها  ، خوشنودی مرا از بین برد 
پنداری که سودای  ما وآیین مقدس ما 
در دست باد ویران کننده است 

مردن رفتن نیست 
درآن نقشه کامل  تقدیر 
مارا به یک سر زمین تازه میبرد 
که قبلا آنرا نشانه گذاری نکرده اند 
 بمان ، بمان ، که تو خواهی ماند 
ودشمنان تو خواهند رفت .
پایان 
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا  27/ 09/2018 میلادی !.....وچه ماه شومی !!!