سه‌شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۷

ما برای ......

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا !
..........................................

ما برای آنکه ایران کشوری ویران شود ، چه غزلها گفته ایم وچه درها سفته ایم !
ما برای آنکه ایران کشوری ویران شود ، چه سفرها کرده ایم چه ثمرها دیده ایم 

 ما یا خیلی سیر بودیم ویا خیلی گرسنه !  " چپ " بودن نماد روشنفکری  بود ووطن پرستی شاه دوستی امل بازی ، وعقب ماندگی وپوسیدگی !!  شکم ها سیر بودند ، هی میل داشتید ؟  هر شب شاه پاکتی پول برای شما  به درخانه هایتان بفرستد وشما با نشمه های ارمنی ونیمه فرنگی خود ونیم روسی عرق سگی بنوشید ؟ ! آن پول  نباید صرف ابادانی مملکت میشد ،  میل داشتید  پس از جنگ وبا آن ملت ....گشاد تهران  ناگهان پاریس شود ؟ ویا امریکا ویا لندن شود ، ملتی که هشتاد درصد آن بیسواد بود واگر کمی خواندن  را میدانست کتابهای ( چین سرخ ) ویا کتابهای چرند آن مردک دیوانه  شریعتی را میخواند! 

حال کجائید تا ببیند ایران ویران جایش را به مردان بیابان گرد داده ودرخیابانها قمه کشی میکنند وسر میبرند ، کجائید جناب شاعر که درکسوت داستایوسکی نشسته اید واستادانه سخن میگوئید ؟ جایتان گرم ودر امن  واما ن هستید .

سبیلهای کلفت استالین بر پشت لبهایتان شمارا ازهمه مجزا میساخت در عمل هیچ بودید ، در کردار پوچ ، اما خوب شعر میسرودید ما ایرانیان هرچه نداشته باشیم شاعر زیاد داریم واگر بجای اینهمه شاعر گاو داشتیم تمام لبنیات  اروپارا نامین میکردیم ! ( به نقل از یک استاد بزرگوار ) !

اگر امریکا با ویتنام  سرجنگ داشت ویا با روسیه درمیافتاد بما چه مربوط بود ؟! چرا خودرا نخود هر آشی میکردیم ؟  چرا بفکر خیابانهای  پر دست انداز وخاک آلوده خودمان نبودیم ؟ چرا برای بچه های یتیم خانه های خود دل نمیسوزاندیم ؟  قانون  ، قانون  باج خواهی وباج گیری بود ، فرقی نمیکرد سر چهارراه  پشت چراغ قرمز باشی ویا درجنوب شهر پشت قلعه !! کاباره پشت کاباره ، خواننده پشت خواننده صادر میشد خوانندگانی که کاباره ها وتلویزیون برایشان حکم ویترین داشت برای خود فروشی !!  نوار پشت سر هم بیرون میامد ،  فلان نوازنده وبداهه نواز در خدمت ساواک ودرکنار ملکه مادر بود وسپس رفت خودرا صاف کرد صورتش را عمل کرد وبشکل یک مخنث در بارگاه خلیفه به نواختن پرداخت !  ودر خدمت  ساواما  جزیی از امنیتیها شد  !کسیکه در بنگاه شادمانی دلشاد  ساز را فرا گرفته بود وآن استادانی که نام میبرد دیگر وجود نداشتند تا بگویند ما چنین شاگرد  کثیفی را نداشته ایم ! 

نه ! ما هیچگاه یک ملت ! نخواهیم شد ؛ همان بهتر که جدا شویم وقوم گرایی را برگزینیم  بهتراست ، هرکسی خودرا بالاتر ازدیگری میپندارد ، ما نمیدانیم یک پارچگی یعنی چی ، نمیدانیم کشور داری یعنی چی ، نمیدانیم یکرنگی  ویگانگی یعنی چی ، شبی کوروش را بخواب میبینیم وخواب نما میشویم ، فردا حسین شهید  به خوابمان میاید وپس فردا حضرت عیسی ! ما نمیدانیم استواری وپایداری یعنی چی ؟ به همین دلیل هم اجازه داده ایم  مشتی انسانهای احمق وتهی مغز  بر ما حاکم شوند وتنها تکیه بر پشتی ها داده به اجدادی که نمیشناسیم مینازیم . چهل سال گذشت ، دونفر باهم یکی نشدند ، همه خودرا فروختند وچه ارزان هم فروختند ، به هیچ .

اخیرا جناب پرویز کاردان سریالی درست کرده اند بنام ( نا رفیق) درباره فردوست ، لزومی ندارد  این راهمه میدانیم  تاریخ لبریز از این خائنین است ، مگر نه آنکه بهترین واصیل ترین وقدرتمندترین ژنرال ناپلئون باو خیانت کرد ودرخفا با سوئدیها ساخت  ترک وطن گفت  ورفت ولیعهد آن سرزمین شد واین شاهان امروزی نیتجه او ونوه های ژوزفین میباشند سزای چنین ژنرالی تیر باران شدن بود نه اینکه ترک تابعیت اورا باو بدهند واو بر ضد س زمینش وارد جنگ شود .ناپلئون همان کاری را میخواست بکند که امروز  اروپای بدبخت درمیانش درمانده وانگلستان تافته جدا بافته میل دارد مانند فرمان اتومبیلهایش وپرریزهای برق خود با همه فرق داشته باشد وهمیشه  ارباب باشد !!! تاریخ را شما بهتر ازمن میدانید ، وارباب جهان شدن را خوب میدانید .

حال دیگر برای همه چیز دیر است ، خیلی دیر ؛ تنها عده ای جوان بدبخت ونادان کشته میشوند واین جلادان همچنان دراشکال مختلف بر ای خود میمانند چرا که ارباب چنین میخواهد .
سیمرغ ما از کوههای بلند پرواز کرد بسوی دشتهای ناشناخته ، زال ورستم به زیر خروارها خاک پنهان شدند درعوض شهدای حرم جای آنهارا گرفتند وما هم نشستیم بر بدبختیهای خود گریستیم بی آنکه بدانیم درکجای جهان قرار داریم ، حال چشم به دهان آن " قمار باز: قهار همه کاره دوخته ایم تا او سرنوشت مارا تعیین کند خودمان دست وپا چلفتی هستیم  ، خودما بیحوصله ایم دم غنیمت است ، مگر نه آنکه خیام گفته !!!  تریاک وهروئین وحشیش وسپس سکس دوجانبه ، همین  برایمان کافی است  شعر هم باندازه کافی میدانیم خواننده هم داریم . حال میکنیم ! پایان 
 ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 25/ 09/ 2018 میلادی برابر با 3 مهرماه 1397 خورشیدی !