ثریا / اسپانیا /
در میان کهنه کتابها و دفاتر و مجلات این اشعار را یافتم که سراینده آن شادروان » فریدون مشیری « میباشد و دیدم مورد قبول امروز است .
فریاد به فریاد بیقراری !
تقدیم به » دوست « و گله هایش »
ای خشم به جان تاخته ، توفان شرر شو
ای بغض گل انداخته ، فریاد خطر شو
ای روی بر افروخته ، خود پرچم ره باش
ای مشت بر افراخته ، افراخته تر شو
ای حافظ جان وطن ، از خانه برون آی
از خانه برون چیست که از خویش بدر شو
گر شعله فرو ریزد ، بشتاب و میندیش
و ر تیغ فرو بارد ای سینه سپر شو
خاک پدران است که دست دگران است
هان ای پسرم ، خانه نگهدار پدر شو
دیوار مصیبت کده ی حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو ، ظفر شو
تا خود جگر روبهگان را بدرانی
چون شیر در این بیشه سراپای ، جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست
خود بر سر آن ، تن به قضا داده قدر شو
فریاد به فریاد بیقراری ، که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست ، اثر شو
ایرانی آزاده ، جهان چشم به راه است
ایران کهن در خطر افتاده ، خبر شو
پایان
مارا از خانه نیز حقی است که خورده اند وبرده اند .
ثریا ایرانمنش ، اسپانیا / سه شنبه 28 آگوست 2017 میلادی برابر با 6 شهریورماه 1397 خورشیدی .
.
در میان کهنه کتابها و دفاتر و مجلات این اشعار را یافتم که سراینده آن شادروان » فریدون مشیری « میباشد و دیدم مورد قبول امروز است .
فریاد به فریاد بیقراری !
تقدیم به » دوست « و گله هایش »
ای خشم به جان تاخته ، توفان شرر شو
ای بغض گل انداخته ، فریاد خطر شو
ای روی بر افروخته ، خود پرچم ره باش
ای مشت بر افراخته ، افراخته تر شو
ای حافظ جان وطن ، از خانه برون آی
از خانه برون چیست که از خویش بدر شو
گر شعله فرو ریزد ، بشتاب و میندیش
و ر تیغ فرو بارد ای سینه سپر شو
خاک پدران است که دست دگران است
هان ای پسرم ، خانه نگهدار پدر شو
دیوار مصیبت کده ی حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو ، ظفر شو
تا خود جگر روبهگان را بدرانی
چون شیر در این بیشه سراپای ، جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست
خود بر سر آن ، تن به قضا داده قدر شو
فریاد به فریاد بیقراری ، که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست ، اثر شو
ایرانی آزاده ، جهان چشم به راه است
ایران کهن در خطر افتاده ، خبر شو
پایان
مارا از خانه نیز حقی است که خورده اند وبرده اند .
ثریا ایرانمنش ، اسپانیا / سه شنبه 28 آگوست 2017 میلادی برابر با 6 شهریورماه 1397 خورشیدی .
.