ثریا ایرانمنش » لب پرچین« اسپانیا !
ری ، دماوندی دارد ، همدان ، الوندی دارد ، اصفهان رودی دارد و شیراز صفایی و
کرمان بقایی ،
----------
طوس ما از برکت هایی که در اوست ،هر قدم عاجز و آخوند گدایی دارد ، علم الهدایی دارد ! ؟ " اصل این شعر ، از مهدی اخوان ثالث است ، باکمی دستکاری من ) !
...--- -----------------
نزدیک به چهل سال چه غم انگیز است که برای ایران ما که آرزوهای دیرینه داریم و همچنان در میان آرزوها وا مانده ایم .
حکومتی را که رضا شاه از دست ملایان مردم فریب و دروغ پرداز و لاف زن در آورد و مریدان نادانشان را به مدرسه و دانشگاه فرستاد ، دوباره بصورت وحشتناکتری در اختیار ملایان قرار گرفت که همه فعال مایشاء و خود مختار و هرکدام در کنارشان قزل باشان اوباش که هرگز پیش از این چنین قدرتی نداشتند .
ولایت فقیه ، فرمانروای مطلق دین و دنیای ما شد و چاه چمکران و هزاران نیرنگ دیگر بنام دین بازیچه دست ملایان وعمله هایشان میباشد .
دلهای پر امید مردم از اندوه و کین و رشک و حسد پر شده است و نشاط و شادمانی ها پژمرده اند خوشی ها در دلها برای همیشه پنهان شد ایران ما لانه کرم های زشت و مارهای مهیب و چهل سال است که غیر اندوه چیزی باین سر زمین ومردمش نداده اند .
دوباره عاشورا از راه میرسد و دوباره مردم سرگرم پختن نذری و حلوا خواهند شد و گویی غیر ازاین کاری ندارند !
چهل سال است که مردم ایران جز ریش جنباندن و لفاظی بی سروته و حرفهای بی مصرف ندیده و نشنیده اند ، در این دوران طولانی ، بشریت یک دوران بزرگ تکنو لوژ ی را پشت سر گذاشت وهر لحظه افق های تازه تری را می گشاید ورازهای پنهان و نا پیدا را کشف میکند وآقایان میل دارند نقشه جغرافیای جهان را دگر گون کنند وکشوری را از روی آن محو سازند ، درواقع تاریخ جنایات هیتلر را ازنو تصحیح نمایند وحال آنکه باید تاریخ همین چهل سال خودشان که انباشته از تحریفها وجعل گفته ها وپنهان کاری ها وانبوه دزدیها ی سهمگین است رسما تصحیح و تائید نمایند .
رضا شاه در مدت پانزده سال از مملکتی ویران و آشفته و درهم سر زمینی ـآباد ساخت ، دانشگاه را بنا نها د ارتش منظم ایجاد کرد راههای ایران وراه آهن سرتاسری را با دهشاهی مالیات روی قند وشکر ؛ بنا نهاد و در سراسر ایران امنیتی بر قرار ساخت که میگفتند حتی یک پیر زن با طشتی از طلا میتواند بی هیچ واهمه ای در کوچه ها راه برود و کسی با وا عتراضی ننماید .
ودر طی این چهل سال با میلیاردها پول نفت واینهمه تکنو لوژی های نوین وآدمهای متخصص چه کرده اند ؟ آقا زاده به راه انداخته اند وتخم وترکه هایشان دور دنیا برای مردم تعین تکلیف میکنند ویا خرج آدم های بی سرو پا تا برایشان جاسوسی نمایند .فحشا ، فقر ، و اعتیاد دارد بیداد میکند هیچکس به جان خود و زندگیش ایمنی ندارد ، در پایتخت آدمها را گروگان میگیرند وباج میخواهند ( نظیر نازنین ساغری ) دشمنی این ملایان وگدای گوره های سر قبر آقا با رضا شاه بخاطر دین نبود ، اینها با برپا شدن دادگستری و آموزش و پرورش نوین و کار برد قوانینی مدرن و طلوع درختان تازه ، وبر خوردهای وجهانی شدن ایران ودرخشیدن ن مانند یک برلیان براق در بین کشورهای کوچک وناتوان وبدبخت و، دنیارا شگفت زده کرد ه بود ، حجره های گذشته و افکار منحط آنها را در همه زمینه های زندگی به نبرد خواند ، مخالف بودند و امروز که در جایگاه قدرت ایستاده اند از پیشرفت و از ترقی انتقام میگیرند .
کارمندان محیط زیست را سر به نیست میکنند ، با شادی سر جدال و جنگ دارند ، و جامعه را به ذلت کشیده اند و درهم شکستند تا بهتر بتوانند بر آن حکمرانی کنند ، فضیلتها را به رضیلت تبدیل کرده اند و بهمان اندازه که خود را بزرگ میپندارند رذل وپلید میشوند .....
و....کار امروز ما بجایی رسیده است که هند ما را "بربر" میخواند !!!!
دوران دوران سقوط است ، سقوط معنا ها از واژ ه ها وسقوط هر چه نیکی و پاکی است وگویی ملتی در انتظار همین سقوط نشسته است وما ؟ ما بیچارگان آواره وکوچ کرده ها از سر زمین مادری ، از سر زمین پر ریشه و استوار سرشار از اندیشه های پر بار دیروز و جایگاه افکار پوچ و خالی و ناتوان امروز تنها به هر علفی که رشد میکند خود را میاویزیم ، هیچ جای جهان وطنی به دست نیاورده ایم و دریغ ودرد هنوز در انتظاریم ، انتظار چیزی در حد تاریخ امید وار ی انتظاری که ما را در رخوت رویا ی سر زمینمان فرو برده است ، بی حرکتی وبی جنبشی در بین بیم وامید .
در یک سراب زندگی میکنیم . وبه تماشای نوکیسه گان دنیای نوین پرداخته ایم . ث
چگونه باز به ماتم نشست ، خانه ما
هزار نفرین با د
به دستهای پلیدی
که سنگ تفرقه بین ما افکند ........حمید مصدق
--------
ایستادم در برابر خورشید
و چشمان لبریز از عشق خود را ، در چشمان روشن خورشید دوختم ،
خورشید ، از چشمان سبز او شرمنده شد ، آب شد
و قطره قطره چکید بر پیکر من
پیکری که زیر تابش آفتاب میسوزد ، میسوزد و همچنان میسوزد .ث
پایان
از یاداتشهای نیمه شب !!!
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 29 08 / 2018 میلادی برابر با 7 شهریور ماه 1397 خورشیدی !