جمعه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۷

خط ارتباط !

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا !

در این فکرم که چه کسی خبر مرگ مرا بتو خواهد داد ؟!

دوشب  پیش جناب اجل عزرائیل پشت در بود  در نهایت توانست مرا بر زمین بکوبد آنهم نیمه شب  تنها دست چپم آسیب دید ونتوانستم درست بنویسم در حال حاضر هم یک انگشتی مینویسم .
نامه ای  از طرف ارباب آمد اگر میل داری خط اشتراک را باز کن وکامنتها را ببین باز کردم  من هما ن لوح  ساده ام اما خمیرم را کسی نمیتواند تغییر دهد ویا شکل دهد  شکل ناپذیرم  شکست هم نمیخورم ، مگر آنکه جنگ جهانی سوم  که نماد ونشانش معلوم است با آرایش قدرت زور مند ارباب پوتین دردریای مدیترانه زیر منطقه سوق الجیشی ارباب بزرگ بی بی سکینه  حال یا نشان جنگ است یا نشان یک نمایش  بهر روی آنرا دیگر نمیتوانم  تحمل کنم .

حال راه ها باز است  رفقای دهان گشاد ،  بیایید تا به اندیشه های من برسید ،  بیایید شریعتی تازه بنا سازید ،  مرا باطل نمیتوانید بکنید ،  من خود حقیقت هستم  خدایی نیستم 
اما از دگرگون  شدن تصویرم واهمه دارم .

 میل ندارم هریک بمن نقشی بدهید  نه میرنجم ونه خشم میگیرم  هرچه را که د ر من میبیند  در ذهن خود بکارید شاید روزی بکارتان آمد .
من همان  موجود  تصویر ناپذیرم  همان مفهوم نا مفهومم 
واین صورتکهایی که شما از من ساخته ویا میسازید  تنها دردفتری پنهان میشوند  بی هیچ معنایی  من میل دارم هر آن دریک شکل دیگری عیان شوم  ، دوست دارم درلحظاتی  در پیکری دلپذیر دلربایی کنم ،  گاهی گم شدن را نیز دوست میدارم   وگم شدن شما را در خودم .

مرا بو بکشید  مرا گمان برید ،  هر چیزی را بچشید  و مزه کنید  مرا درهر گوشه ای میتوانید بیابید  ومن همیشه » یک شاید ویا یک اگر « باقی میمانم  
احتمال اینکه از حقیقت دروغین شما دور باشم بسیار است  شما عقابهای بلند پرواز ، تا اوج آسمان پروازکنید سپس ناگهان فرود خواهی آمد  شما تنها  آسمانرا دوست دارید اما من به زمین میخ شده ام  .
با کمال شرمندگی  بیشتر نیمتوانم شمارا درد سر بدهم چرا که با  یکدست نوشتن کار آسانی نیست . تا روزهای آینده . ث

مرده بدم زنده شدم ، دولت عشق امد ،  دولت  پاینده شدم .
ثریا ایرانمنش  » لب پرچین / اسپانیا 31/08/2018 میلادی /