پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۷

سر زمین بردگان

ثریا ایرانمنش » لب پرچین« !

سر زمین ما درحال حاضر دستخوش یکنوع اغتشاش است ورهبری این شورش را نیز نمیدانیم  چه کسانی بعهده دارند " اگر

هم بدانیم بما مربوط نمیشود درکار بزرگان دخالت کنیم " !!! 

در گفتار ها و بزن و بگیر ها و دعواهای میان ارباب جماعت فضای مجازی  ، شنیدم " ابی" ابن الوقت  در شهر سنت پیترز بورگ کنسرتی گذاشت که بلیط های  آن کمترین قیمتش شان از سیصد دلار شروع میشود !!!  آنهم در سرزمین روسیه که برای  ابادانی خود وبقای خویش توانسته بود برنامه جام جهانی را بخانه خویش بیاورد  گذشت هاز اینکه سر زمین ما را هم  چپاول میکند!
از اینکه جناب ابی حرص و طمع  خودرا هیچگاه  پنهان نداشته و ندارند شکی نیست ، من هیچگاه نه صدای اورا دوست داشتم ونه فهمیدم چه میخواند ، گویی بحر طویلی بسبک آخوند ها در فضای ایجاد شده ارائه میدهد  شاید هم برای همین باشد که مورد قبول اهل روحانیت است !!! 

تا آنجاییکه من میدانم  مردم کشورهای پیشرفته ویا درحال رشد در این گونه مواقع برای  هموطنان خود  کنسرتهای مجانی  بپا میکنند آنهم درفضای آزاد ، اما ایشان گویا تالاری را اجاره کرده وخوب دیگر بما مربوط نمیشود به همراه نوچه خود آنهم برای ملتی که به نان شب محتاج است  دوگانگی را به حد اعلا رسانده یعنی اگر پول داری وپانصد دلار بدهی میتوانی از عرعر من لذت ببری رقص وغیره هم درکار نیست ! وچه بسا بودند کسانیک که خودی بودند وباین کنسرت منحوس رفتند وکسانی آنرا محکوم کردند.

چگونه میتوانی این پول را  از همو طنان خود بگیری ویا بدزدی  ؟  هیچ چیز در دنیا باندازه عشق به وطن ارزش ندارد اما شما جهان وطنید هرکجا آب و ابادی باشد شما سفره تانرا پهن میکنید .
 هیچی چیز اندازه عشق بوطن دردل لانه نمیکند  اگر دل بیمار شما آنرا از خود راند باید وطنی دیگر اختیار کند ،.

متاسفانه درسر زمین ما بما درس وطن پرستی را ندادند تنها درس قبیله پرستی  را خواندیم  یا از قبیله السلام بودیم ویا از قبیله قجر ویا از قبیله کرد وترک .   هر گونه رابطه طبیعی بین ما  بصورت زشت ووحشتانکی در میاید   تنها نگاهی به این  فسیلان نشسته  در غرب و خفته بیاندازید  هنوز بر پر قبای آن مرد دیوانه چسپیده اند چرا اگر اورا رها کنند  مانند یک دیوار ویران میشوند ودرهم فرو میریزند ، چیزی ندارند ارائه بدهند معلوماتشان همه درون کتابهاست  ، نمیدانم آیا ما فرزندان آن سر زمین استحقاق خوشبختی ا نداشتیم ؟  و یا ارزش آنرا ؟ .

تنها با قضاوتهای  خود یکدیگر را قطعه قطعه میکنیم  وخیلی ظالمانه  و مطمئن دیگری را  متهم میسازیم یک خارجی در کنار ما بیشتر ارج وقرب دارد تا یک هموطن .
من بقدری درد کشیده ام که دیگر میلی ندارم به پشت سرم نگاه کنم  ویا به عقب برگردم  یا مادر ستمگر داشتیم یا پدر سختگیر ویا معشوق آدمکش  نه احتیاجی نبود ما تربیت شویم  ، همین علف خودرو بار آمدن بهتر است .

بهر روی در انتظار فردایم ! 
ثریا / اسپانیا / 28 /06 /2018 میلادی !