چهارشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۷

سایه ابر .

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
------------------------------

نشسته ام  در انتظار این غبار بی سوار 
دریغ کز چنین شبی  سپیده سر نمیزند ........." سایه " 

دراین امید که تیم بر گزیده  همیشه درصحنه اسپانیا برنده شود !  میپرسید چرا ؟ ....
 دلیل اول اینکه پرچم شیر و خورشید در  زمین بازی ممنوع  است ، وآن پرچم قلابی  امام زمان بر افراشته خواهد شد ، بازی کنان هم هرکدام از دور دنیا جمع آوری شده اند  ویا در کشورهای اروپایی وعربی به دنیا آمده اند ، بنا براین این تیم نمیتواند برای من یکی غرور آفرین باشد اگر چه  بحکم سیاست و تجارت !!! جام را در آغوش بکشد

یک ایرانی واقعی و وطن پرست هیچپگاه فریب این نیرنگهارا نخواهد خورد  . بنا براین :
زنده باد تیم همیشه در صحنه اسپانیا !!

ومن ؟ در کشتی   آرام و شکسته خودم  بادبانها را برافراشته ام بسوی عدم رهسپارم ،  میروم تا شاید درآنجا  به لانه " سیمرغ" برسم  چرا که از این دنیای کثیف ومتعفن بیزارم . دنیای لبریز از خون ، لبریز از تجاوز و لبریز از کشتار و لبریز از دروغ ،  میدانم و خوب  هم میدانم که سیمرغ ما خیالی نیست بلکه موجودی است قائم بر عمود  و استوا ر.

 اگر چه همیشه خاموش است  اما همیشه گوش به نواهای دل ما دارد  او میتواند روزی نای بزرگش را  بنوازد برای رشد گیاهان و رشد  شعور انسانها ، دیگر انسان وانسانیت را درهیچ کجای جهان نمیتوانم ببینم مگر یکی دونفر  باقیمانده  از دوران گذشته با انبوه آنچه که در حافظه خود اندوخته اند ، حافظه امروز ایرانیان خاموش است کلید آنرا زده و سیمهایش را خارج کرده اند چیزی در درونش جای نمیگیرد میبینند اما نمیفهمند مانند حیوان تنها سرشان درآخورهای بزرگ است و مشغول چرا  ، سیر شدنی هم نیستند  راحت خود را در اختیار دشمن میگذارند و راحت خود را به معرض فروش به نمایش در میاورند ،  امروز حتی گیاهان وسبزه ها رو بمرگ هستند  هیچ گیاهی نمیروید مگر شبه آن در گلخانه های بطور مصنوعی ، هیچ غذایی به مزاق  خوشگوار نیست هر چه هست شبه غذاست در عوض  جویباری از خون بیگناهان در همه جویبارها بجای آب زلال روان است .
و.... قربانیان این  جنگهای غیر انسانی تنها ( زنان ودختران  نابالغ  وزیر سن قانونی میباشند ) !
البته نه بی بی نخودی که زیر چادر سیاهش نشسته ومیگوید تماشای فوتبال برای  زنان حتی از تلویزیون هم حرام است !!! خاک عالم بر سرتا ن با إآن طرز اندیشه وطزر فکر و توسعه فرهنگتان  ....

امروز سیمر غ ما خاموش نشسته  نوایی او باید از زبان هر کسی برخیزد  با سرودی و آوازی  و واژه ای و معنایی  ، نه ! همه چیز خاموش است و سکوت همه جا را فرا گرفته است .
کودکان جدا از پدر و مادر را مانند حیوانات رویهم ریخته در قفس  تا تکلیف اقامت آنها روشن شود !!! واین کودکان ضجه میزنند اما صدای آنها به هیچ جای نیمرسد  مکدونالد وکوکا کولا برایشان کافی است تا پدر ومادرشانرا از نو ببیند ، وشما ملت شریف همیشه درصحنه باین  دولت دلبسته اید ؟؟! وای بر شما .

امروز هر جانوری میجنبد تا از کومه خود دفاع کند از بچه هایش از خانواده اش وما همه را رها کرده ایم که بطور دسته جمعی به آنها تجاوز شود وسپس جنگهای قبیله ای و قومی و دینی راه بیفند ،  
مانند سایه ابری  بی چهره  ، مانند نقشی  که ارزومند کشیدنم  ، وهنوز نقش من بر دیوار  سایه نیانداخته   که ناپدید میشوم  ، اولین کارم این بود که خود را معنا کنم  و سپس گفته ای را پیش بیاورم  ، همان احساسی هستم  که نمیتواند  به درستی یک اندیشه شود  مرزی ندارد دستهایم مهربانند حتی با دکمه های این صفحه پلاستیکی ،  نه شکلی دارم ونه سایه ای  و خیالم را به دست ازادی و باد سپرده ام . دیگر به دنبال شما نخواهم دوید واز شما  نخواهم خواست که : بر خیزید ، وطن درآتش است ، ومادر دارد میسوزد ، شما فرزندان ناخلف و پست و فرومایه تنها بخود ارضایی مشغولید .  من خط باطل بر روی یک یک شما ها کشیدم ودیگر نخواهم خواست که دل بسوزانید برای  سر زمینی که به راحتی از دست دادید ودر خارج نیز شما را به هیچ میگیرند تنها جیبهایتان را و حساب بانکی شما را  خالی میسازند وبقول آن مرحومه شلوار تانرا پشت رو کرده دم دروازه  شمارا میگذارند ومیگویند : اگر پول داشتی برگرد ! .... 
نشسته ام وتنها به آوای دلم گوش فرا میدهم   اوازی که در خاموشی نیز میتوان آنرا شنید . ث. الف . پایان 

دل خراب من دگر خراب تر نمیشود 
 که خنجر غمت  از این خرابتر نمیزند

گذر گهی است پر ستم  که اندر و بغیر غم 
یکی صلای  آشنا به رهگذر نمیزند  

نه سایه دارم  ونه بر  بیفکنم  بهر دری 
 اگر نه ، بر درخت تر کسی تبر نمیزند ......."سایه "
------
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 20/06/ 2018 میلادی برابر با 30 خرداد ماه 1397خورشیدی .