سه‌شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۷

صلح جهانی !

ثریا ایرنمنش » لب پرچین « !


چقدر ترسیدیم وچقدر خودرا  گناهکار حساب کردیم ،  روز گذشته که آن جانور بد هیبت احمد خاتمی  به صراحت گفت اینجا جای ایرانیان  نیست  وهرکس بگوید من ایرانی هستم باید کشته شود اینجا مملکت امام زمان است   "واربابش هم دولت فخیمه میباشد !" نام ایران هم  تحریک کننده است !!! باید از روی آن برداشته شود ویک نام ولائی روی آن گذاشت !!! لابد از » ران « تحریک شد !
امروز از سخنان جناب " پمپئو "  این چنین  دستگیرم شد که  که خوب ! اگر باج برسد میگذاریم شما همچنان  سر کار بمانید ودست دردست بی بی خواهیم گذاشت ! 
ایشان در  بنیاد " هریتاچ" که یک بنیاد معلوم الحای  ومتعلق به ثروتمندان  از پس مانده های  قجر شکل گرفته  وبیشتر اعضا ی آنرا ثروتمندان  و یا باز ماندگان عهد ناصری وقجر ی ها تشکیل میدهند ( لابد مریم جان هم حضور داشتند ) ! اولین سخنان خودرا بدینگونه آغاز گردند : 

نمیشود این ماموریت را از من بگیرید که درباره ایران حرف نزنم ؟!
آخ ، کجا بودیم وبه کجا رسیدیم ؟! .....

وسپس به گفتارشان  ادامه دادند گاهی ملت ایران را ازدولت جدا ساخته وزمانی با هم  مخلوط میکردند وسر انجام  من باین نتیجه رسیدم که اگر باج به قمارخانه دار برسد این اژدهای هفت سر همچنان در کومه خود  درانتظار  مغزها ی جوانان باقی خواهد ماند .  درغیر اینصورت مریم ماه تابان  جای آنرا خواهد گرفت  !بر خلاف تصور  بسیار ی از دوستان  و دشمنانم  من طالب چنین صلحی  نیستم ،  دیگر اعتقا دی هم به آن ندارم  که این صلح از راههای موعظه ومنطق ودلیل به سر انجام برسد ، منطقی که وجود ندارد  ودرست مانند این است که بگوییم  ریشه واساس   فیلسوفها  توسط شیمی دانها  بهتر  شکل میگیرد !! 

چهل سال است این اژدها درآن آن سر زمین تخم ریخته  اگر خودش برود مارهای دیگری سر از تخم  بیرون میاورند مانند سیاه کلام ونور علی نور  زاده  یل و دلبر دیگران !

چهل سال در آن  سر زمین نه دانشی شکل گرفت ونه اموری در باره دنیای متمدن  ببار آمد تنها جوانان از طریق ماهواره ها دانستند که دنیا ی دیگری هم هست اما جای آنها نیست .
یکی در فکر این است که چرا احزاب توده و چپی گامی پیش نمیگذارند ، دیگری هنوز چشم به دستمال  والا گهر دارد وچهارمی خودش را توماس جفر سون دانسته   با شمشیر چوبی میخواهد به جنگ اژدها برود  این است نتیجه وبازمانده چهل سال زندگی مردم بدبخت ایران که امروز نه آب دارند ونه قوت روزانه ونه اینکه شب سر راحت بر زمین بگذارند  هر روز وهر ساعت باید در بیم وخوف زندگی کنند مبادا تار مویی از سرشان روی زمین بریزد وانرا به موشک تشبیه ساخته  بدبخت را به دار مجازات بکشند .

حال نخبه گان ما آن مردک جلنبور  سیاه کلام است و دیگر هیچ  . ما مانند آن مثل معروف است که  ظاهرا ثروتمندیم اما  یک فاحشه خانه را صاحب هستیم .

ما هنوز یاد نگرفته ایم چگونه زندگی کنیم  حال ادعا داریم که میخواهیم حرف اول را بزنیم و موقعیت خود را در منطقه محکم کنیم ، خوب اگر پرچم امریکارا آتش نزنید ! و روی دیوارها ننویسید مرگ بر فلان  واز بن روسیه بیرون کشیده به امریکا فرو کنید  شاید زندگیتان بهتر شود ، اما ، کسی دلش برای فرد و ملت نمیسوزد این را بخاطر بسپارید هرکسی در فکر منافع خودش میباشد . یاسیاه / یا سفید / رنگ دیگر در طبیعت آنها نیست قوس وقزح در دوردستها در زیر لطافت یک باران بوجود میاید نه  در سیلابها .

اول ماه خرداد شروع شد چهار شب است من از گرما جان میکنم  و جهنم را بچشم میبینم  تازه هنوز اول عشق است تیر وامرداد  به دنبالند تمام شب کارم راه رفتن دور اطاق است وباز کردن درهای تو در تو که هوا را زندانی کرده است . وزمستانها در هوای سرد بدون آفتاب . امروز خورشید مانند یک طشت قرمز درست خو درا زوم کرده بود تا انتهای آشپزخانه  پرده هارا پایین کشید م دوباره مانند موش کور در تاریکی زیر نور چراغ کار میکنم .

 بلی تنها درچهار دیواری خانه ام آزادم لخت وعریان راه بروم ویا پوشیده مهم نیست  آزادم / درخوردن ولباس پوشیدن وتوالت  رفتن آزادم تنها نباید صدایم را بلند کنم ونباید ..نام کسی را بر زبان  بیاورم ونباید صدای موسیقی ام از یک اندازه معین بالاتر رود  !  بقیه مهم  نیست .

نه از این جهان ،  ونه این جهان  معنیش آن است که متعلق بما نیست  بیرون از ماست  وهر چیزی که بیرون از ما باشد یک تهدید وخطر  وچه بسا دشمن باشد ...
خطابه را کوتاه میکنم چون در گرما ودمای این اطاق زیر چراغ پرنور نمیتوان هم نوشت وهم عرق ریخت .
باشد تا صبح امید بدمد .
پایان 
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 21/05/2018 میلادی برابر با اول خردادا ماه 1397 خورشیدی !...