پنجشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۶

اشرف الملوک

فکر بهبود خود  خود ای دل ز دری دیگر کن 
درد عاشق نشود به  به مداوای حکیم 

گوهر معرفت آ موز که باخود ببری 
که نصیب دگرانست  نصاب زر و سیم ........." حافظ 
------------------------------------
فیلمی تکه تکه شده و سانسور شده و نیم بریده ای باصطلاح مستند ،  از زندگی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی را تماشا میکردم و افسوس خوردم که اگر شاه هنوز آو را در کنارش میداشت چه بسا ایران چنین ویران نشده بود ، زنی  با قدرت یک مرد ، سری نترس ، جذاب ، زیبا و درعین حال پوشیده و آراسته یک تنه به جنگ دیوهای دوران رفت ، به دیدار استالین رفت که در آن زمان  نامش مو بر تن همه راست میکرد ، بدیدار رهبر کره شمال ی رفت وبه سازمان ملل راه یافت ، زنی پرشور وسر شار از زنگی 
خوب ! با آمدن  آخرین عروس به دربار وولادت با سعادت حضرت ولایتعهدی و کوبیدن میخ طویله محکم بر در و دیوار  دیگر جای اشرف نبود شهبانو دوست نداشتند نه او را و نه والاحضرت شمس را هردو رفتند ومیدان را خالی کردند وسپردند دست ایشان و پسر دایی عزیزشان که امروز میبینم چه بر سر ما آمد وهنوز  آنهاییکه " جیره شان " بموقع میرسد دم او را توی بشقاب میگذارند و حلوا حلوا میکنند کسی از اشرف یادی نمیکند اگر هم بکند لاتهای بی چاک و دهنی نظیر آن کاباره دار که هرچه لیاقت خانواده خودش را داشت به آن زن نسبت داد چه نسبتهای و  وصله های  کثیفی باو چسپانیدند، قاچاق هرویین ، تریاک ، رفیق بازی وغیره که همه میدانند اما آن دیگری ! آهسته میخورد دهانش ا پاک میکرد و بصورت حضرت مریم در ملاء عام حاضر میشد  و بقول یک شاعر متعهد  " شاه  تاج را بخاطر آن برسرش گذاشت که زهر درون غذایش نریزد و او را نکشد " که کرد !زهری بد تر ازهر مار دیگر با آمد این جناب تحفه خدارا نیز بنده نبود وشاه چه خوشبخت به نظرمیرسید که  خانواده دار شده است . دوران خوشی او خیلی کم بود دم مار از زیر حصیر بیرون آمد وبا نی لبک شروع به رقصیدن کرد آنهم رقص هفت پرده ای که سالومه هم نمیتوانست باین خوبی برقصد وسر یحیی تعمید کننده ( یعنی سر ملتی ) را درون  بشقاب باو هدیه دادند .
حزب سوسیال دموکرات فرانسه از یکسو ، چپی های درس خوانده شوری درحال از هم پاشیدن از سوی دیگر ایران را درسته در آغوش روسیه انداخت آنهم به همت ملکه زنبوزها .

روز گذشته باز در یک کلیپ گفتار شنیدنی آن مردک کله پاچه خور وحلیم خور دم دروازه قزوین که حال فیلم ساز هم شده روزی چریک بود و حالا در کسوت یک سیاستمدار  آب کشیده آنهم در کانال معلوم الحال بی بی سکینه داشت برای ایران سرنوشت تعیین میکرد !!! دیدم  پنج نفر بودند یک بی بی طوطی و چهار مرد که همه از مشاهیر !!! سران توده و چریک و فدایی و غیره بودند  وای بر ما کجا بودیم و به کجا رسیدیم ؟!.

من به دلایل بسیاری  با حضرت ولایتعهدی و مادر گرامیش میانه ای ندارم  ( بخودم مربوط است ) ! اما خاندان پهلوی را همیشه دوست داشته ام  حال بجای شمع کافوری  چراغ نفت که نه یک شمع نیمه سوخته ساخته شده از کثافت قلعه شهر نو برای ملتی تعیین تکلیف میکند !!!

دیگر آن یک ذره امیدی را که در دل داشتم از دست دادم ، حال در هر سوراخی را که بزنی یکی دارد برای ملت زیر ستم خط و مشی  تعیین میکند و حال این دعوای نعمتی و دوریشی هم گویابر سر رهبری ایران است حال نوبت  دراویش است که بر سرما سوار شوند بقول خواجه عبداله انصاری " خدایا ، هرکه را خواهی براندازی با دروایش در آنداز !!!.
نه ! دنیا جایی نیست که یک انسان والا بتواند در آن بعنوان انسان زندگی کند همه ما حیواناتی هستیم با اشکال مختلف حال بشر انسانی متفکر شده ! تا کره زمین را بکلی به آتش بکشد .

روز گذشته با نکاهی به عکسهای آن زن بلند پایه و خواهرش که مسیحی شد ، انداختم ، خودم عضو سازمان شیر و خورشید سرخ بودم ، و خودم روزی در کلاسهای پرستاری به مدت کوتاهی درس خواندم تا برای رفتن به شرکت نفت ابادان آماده شوم ، ادب ، نزاکت ، مراعات حال یکدیگر ، کمک رسانی ، همدلی وهم رنگی را بخوبی احساس میکردم حال در آن میان چند تن هم ناخلف بودند اما امروز همه ایران یکپارچه شده قلعه شهر نو و و پااندازان محافظین این قلعه اند ، مردان وزنان نجیب در کومه های خودشان پنهانند ، به راستی بوی تعفن سفلیس و سوزاک و ایدز توام با بوی تریاک و مواد به مشام میرسد ، صورتها دفرمه زیبایی وظرافت ایرانی بکلی از بین رفته واین هیبتهای ناجور وبا قیافه های ناهنجار هر روز هم تخم ریزی میکنند .

زمانی اسکندر آنچنان شیفته زیبایی زنان ایران شده بود که به سربازانش دستور داد هریک یک زن ایرانی را به عقد خود درآورند تا نسلی زیبا با خونی تازه مقدونیه را فرا بگیرد ، » سپس سلسله سلوکیه «  را در ایران بنا نهاد نسل زیبای زن ایرانی تنها بر پرده های نقاشی شده بجای ماند ،  آن زیبای و طراوت و رعنایی جای خودش را به زنان سبیلو داد گه در دربار قاجاریه حکم ملکه زیبایی را داشتند !!! عراب آمدند و تتمه زیبایی را به یغما بردند و بجایش خشونت وخونریزی را بجای گذاردند ، واین آخرین ها دیگر دست خان تموچین و مغولان و اعراب بدوی را نیز از پشت بسته اند . آن ظرافت وآن زیبایی وآن رنگ پوست وـآ ن چشمان شهلای زن ایرانی بکلی گم شد حال با رنکهای مصنوعی خودرا بشکل دلقکهای سیرک درمیاورند اصالتی دروجودشان نیست هر چه هست عاریه است . بهر روی روان والاحضرت اشرف وشمس شاد وروان محمد رضا شاه ما نیز همیشه شاد ویادش دردلهای گرامی باد .پایان 
دام سخت است ، مگر  یار شود لطف خدا 
ورنه  آدم نبرد صرفه  ز شیطان رجیم .........." حافظ"
نوشته : ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 22/02/ 2018 میلادی /...