این آخرین پل کجاست از کدام کوچه وخیابان واز روی کدام رودخانه میگذرد شاید همان آخرین پلی باشد که همه زوایا آنرا با مواد منفجره پر کرده اند شاید اول پل منفجر شوی ویا شاید در اواسط آن چشمم به رودخانه است آب مهربان است ومبتواند ترا به شاخه درختی ویا قلوه سنگی برساند .
ما رۆزهای بدی را گذراندیم وهنوز ادامه دارد زیر. یک اپیدمی نفهمیدیم کریسمس چگونه آمد ورفت ونفهمیدیم سال نو چگونه گذشت .
اما اخبار مرتب میرسد با سر درد شدید وسر گیجه آنهارا میخوانم رادیو تلویزونها هم خیلی ساده از روی آن میگذرند .
حال سر زمین من در انتظار ناجی نشسته است شاید یکی از میان سپاه بر خیزد وشاید آنکه عکسش روی مجله تایم بعنوان مرد سال بود باشد ویا شاید آن پسرک عقده ای کوتاه قد که در هما ن شب اتقلاب رفت کت باباجانرا از همه درید همه درجه های سرداری وسپهبدی را به دور ریخت تفنگ شکاری را برداست وشد یک سپاهی !!!!! عضو بسیج هنوز هم عضو بشمار میرود هنوز هم قمار میکند وتریاک میکشد شکل وهیبت او بیشتر به بینوای تریاکی میماند .
روز گذشته پسر بزرگ بنده که چند روزی میهمان من بیمار بودند نام شخصی را باو گفتم ناگهان بر گشت وگفت :
چون من هیچ گهی نشدم شما رفته اید پسر دیگری را آدابت کرده اید وآرزوهایتان را باو میبخشید .
بام گفتم اگر فراموش نکرده باشی من شما پسرانم را از سیاست دور نگاه داشتم سیاست کثیف ترین شغل دنیاست برنده هم ندارد اما درونم خراشید وسکوت کردم .
بامید فردای بهتری برای مرزم سر زمینم هستم هرچند آنها را دیگر نمیشناسم همینهایی را که شناختم کافی است .
نه پسرم من میل ندارم ملکه مادر شوم یک تاج دارم تاج دیگری برایم مضاعف است زاید است
.
دوشتبه دوم ژانویه ۲۰۱۸ میلادی
ثریا ایرانمنش /اسپانیا ./”لب پرچین ”