جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۹۶

دوست خوبم


دوست خوبم .
با خستگی همیشگی  و از دست دادن  جوانی  و اندوه تنهایی بهتر دیدیم که به بستر بروم ، مدتی در بسترم غلطیدم هوا کمی رو بسردی میرفت ، و....
بخواب رفتم .

ناگهان  پس از چند ساعت  خواب آسوده  بیدار شدم ،  بنظرم آمد که خوابی خوش دیده بودم  سعی داشتم آنرا بیاد بیاورم  به نحو شایانی  احساس میکردم  خوب و آسوده ام   همه درد ها را به زیر پا نهاده ام ، همچنان بر بسترم دراز کشیده  و به آسودگی در فکر رویاهایم بودم ، از روی تابلتم ناگهان . صدایی برخاست .!

میلیون میلیون میلیون گل رز ، دارم تا به پایت بریزم !!!! آه  حالا بیادم آمد چه خوابی دیدم ، تابلت را باز کردم  هم خواننده روسی وهم فرزانه  وهم سایر خوانندگان آنرا خوانده بودند اما آن به دل من نشست که تو برایم پست کرده بودی .

بی اختیار از تو سپاسگذاری کردم ، در این دنیای وحشتناک در کنار این مردم نادان و بیرحم این لطافت روح تو برایم بسیار پر ارزش بود  آوایی بر لبانم نشست  و آسودگی بر جانم نفوذ کرد نوایی شگفت انگیز . چرا حالا ؟ چرا پس از اینهمه مدت ؟ تو رفته  اما خاطرت را فراموش نکرده ام برایم ارمغانی بودی ،  با این احساس جان گرفته دیگر میلی بخواب نداشتم  و رها شدم  مدتها بود که دیگر بتو فکر نمیکردم ترا ازدست رفته پنداشته بودم  حال با این آوایی که از دل  یک عاشق برمیخاست تو خود را بمن رساندی  چه بسیار شبهای دراز زمستانی  در شامگاه سرد روی کاناپه نشسته و پتوی خود را روی پاهایم پیچیده بوم  و به اندیشه هایم راه داهد بودم که جریان پیدا کنند به همه جا می رفتند اما آن برکه را فراموش نمیکردند همانجا توقف میکردند .

عشق و پیروزی  آن بر دلها   قدرت خود را کم کم زیر پیروزی اقتصاد از دست داده است  با سقوط من وتو در میان این سیلاب این من بودم که خفه نشدم همیشه درباره عشق وزندگی  میاندیشیدم و خواب میدیدم  به خداوند خشم میگرفتم  او را ملامت میکردم که چرا همیشه دیر سهم مرا برایم میفرستد  در بهترین  و زیباترین رویاهایم  دستهای  پرشور ی را احساس میکردم  که از جهانی دیگر سر خوش در نیروی جوانی  خود را بسوی همه دلخوشیها میاندازد  در یک زندگی دراز .
این بار بیشتر از آن آهنگ لذت بردم و آنرا نگاه داشتم خیلی ها آنرا خوانده اند و خیلی ها روی آن آهنگ کلامی دیگر گذاشته اند  از نوع نوستالوژی .

از انجایی که دیگر چیزی برای شادمانی ما نیست  باید چیز های خوب حتی عوامانه  را به یکدیگر هدیه کنیم  که در لحاظی حتی برای آنهاییکه  پوستشان کلفت است  آشکارا  بدرخشد÷

سفری دیگر  بر آمده  در رویایی گسیخته 
در دل تاریکی شب میشنوم 
نغمه های بی محتوی دیگران را
میل دارم بالهایم را بگشایم 
از آن حصاری  که مرا دربر گرفته 
 بسوی آن کوهها 
پرواز کنم 
و پاهایم را درآن آن برکه بشویم 
-----
با سپاس بسیار دوست خوبم /
ثریا / اسپانیا / پنجشنبه  20 اکتبر 2017 میلادی ///