یکشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۶

نی ای تو که جمله ماییم



باید گم شد ، باید از دیده ها  ناپدید گردید،  نه دریا معنا میدهد نه هستی ، نه دیگر فریب آنرا میخورم  که هنوز دریایی هست و ما رودخانه ها آرام آرام سوی آن روانیم تا با او یکی شویم ! دریای هستی گم شد  باید باخودمان زنده باشیم نه بامید قطرها .
ار این سوی آبها سرمان با کثافتکاری های کاتالونیا گرم است در سوی دیگر " برجام"  و آن بالاییها مشغول تدارکات و 
تجهیزات  نابود کردن  انسانها هستند .

رو گذشته واقعا دیگر ترسیدم ، دو عکس از پلیس بریتانیا ادر لباس زنان گشتی و مجهز به اسلحه با چادر و برقع اما علامتهای سفید وسیاه پلیس را نیز روی لبه لباسهای منحوسان داشتند .

انگلستان دارد به کجا میرود؟ 

آه ، پروردگارا  ،  کشتی نوح  هم که وارونه شد  حال کشتی های جنگی روی آبها روانند ، دریا دیگر بما زندگی نمی بخشد  بلکه نابود کننده زندگی ماست .امروز هرکسی قدرت آنرا ندارد تا برای خود یک کشتی خصوصی بسازد  و روی آبهای جهان روان شود مگر در رویا .

خداوند مهر و مهربانی مرد ، سیمرغ که نگاه دارنده  آن مهر بود مرد، کوهها نابود شدند .

روز گذشته کتابی را که سازمان جهانگردی ایران به چاپ رسانده با عکسهای دلپذیر از میراث برجای مانده !!! ایران سخنها گفته بود مربوط به کرمان را برداشتم . هرچه در آن نقشه و زوایای آن گشتم اثری از ده خودما ن ندیدم ، دهی که روزی پدر بزرگ مادریم صاحب آن بود و ما چقدر به آن مینازیدیم سرزمین آباء و اجدادی ما بود همه قریه های کوچک همه ده ها همه منابع طبیعی ( البته خالی)  در آن کتاب بود غیر از آنچه که من به دنبالش میگشتم و شبهای تابستان را در آنجا میگذراندیم او ریشه خانوادگی ما بود  همه غذای روزانه ما از آنجا میامد ، حا ل درختهای خشک آبهای جاری به یغما رفته و تنها کوههای سنگی بر جای مانده بود آنهم به کمک مردی لال و کر که گفته بود من اینجا را بعنوان کوه سنگی نگاه  میدارم محل گردشگری !!!!! نه ابهای جاری که مادر هیجده دانگ آنرا داشت دیگر وجود داشتند و زمینهای زیر کشت خانواده  پدر مادرم دیگر وجود نداشتند ، همه راهی شهر شده بودند ویا مرده بودند واین ده زیبا که همه کوهستان بود بحال خود رها کرده بودند ، تمام روز در یک بهت بودم دریک  نا امیدی و دریک بی حسی بیمار شدم ، ریشه ام دیگر در جایی نبود گویی طبیعت اصولا با ریشه من مخالفت داشته و دارد . من همان یهودی سرگردانم که در آبهای جهان در حرکتم .

زمانیکه امید را از تو بگیرند دیگر چیزی برایت نمی ماند همه زندگیشان را درراه خدایی دادند که بیشتر به شیطان شبیه بود تا یک خدای مهربان و عادل .
گم شدن درمیان کلمات و اشعار  و ایدئولوژیها  و مکتبها  و تغیر ها  و حرکتها  و جا بجاییها  دیگر نمیتوان نام انسان بر خود بگذاریم ، حال آن ده سر سبز و  خرم تبدیل به یک پارک سنگی شده بود با درختان خشک شده و جویبارهای بدون آب .

یک آهنگ ، یک ملت را به حرکت وا میدارد  به جنبش میاورد  وبه بزرگترین  اقدامات  که فتح سر زمین است  وا میدارد  آهنگهارا ازما گرفتند صداها را نیز خاموش ساختند هیچ دیکتاتوری در طی  زمان مانند این هیولهای بی پدر ومادر وحرام زاد  این چنین با سر زمین ما نکردند که این بی پدرها کردند  باز ماندگان قلعه شهر نو  با تغییر نام و فامیل  و منکر خانواده .  ساکنین کوره پزخانه ها زورخانه ها  و باز ماندگان کله پاچه خورها .

. .....  ما تکه تکه  زمین هارا از دست میدهیم و راهی فرنگ میشویم در فرنگ دلمان برای آن جویبار از دست رفته تنگ میشود . 
امروز مردم آن سر زمین پهناور آن دشت بزرگ در تاریکی مطلق فرو رفته اند زیر نظر بانوی تاج دارشان  آنها دیگر انگیزه ای ندارند، جنبشی ندارند و حرکتی ندارند چرا که دیگر امیدی ندارند .

ده ما بر باد شد ، خود ما نیز روی ابرها سواریم وزیر پایمان خالی ،  هر رویدادی  دریک اجتماع  ، انگیزه ایست  که زمان را از زندگی نوینی  آبستن میکند حال دیگر کسی بفکر آن دهستان نیست او درزمان گم شد ، ما هم گم شدیم  و زندگیمان گم شده همه مانند عروسکهای دست ساز کار خانه جات تولیدی تنها دور خود میچرخیم و قهوه آماده را د راستکانهای چینی به یکدیگر تعارف میکنیم  آنچه که ما گم کردیم دیگر به دست نخواهد آمد ما کودکی و نوجوانی خود را گم کردیم درچنین سن بالای دیگر نمیتوان کودک شد .
درک این گمشدگی در جهان همراه با ازدست دادن  خود انسانهاست و ما غافلیم  ما در جهان گم شدیم  همه یک جهان میشویم   اما آیا میتوان احساس و عواطف را نیز یکی کرد ؟ حتما ! با شستشوی مغزی که هم اکنون به راه افتاده با گذاردن  چیپس زیر پوستمان ناسیونالیستی بقول آن مردک ریاست جمهور سه ده قبل لکه ننگی  است بر دامن کشور ها ست !!!رویش نشد از همه کشور ها نام ببرد تنها از امریکا گفت و آن حسین سیاه زنگی هنوز از پشت پرده مشغول دستور دادن است .
از خاک بر آمدیم بر خاک خواهیم شد !!!! کدام خاک ؟ بر اب خواهیم شد یا در کاسه توالتهای مدرن به همراه مواد ریسایکل شده فرو خواهیم رفت . پایان 
ثریا ایرانمنش .»لب پرچین « اسپانیا .
22.10/207 میلادی /....برابر با هیج تاریخی!