سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۶

کتابت ، من !

قابل توجه !-
----------
نه خیال دارم این نوشته ها به چاپ برسند ، ونه خیال دارم در کتابخانه ای جای بگیرند ونه خیال دارم آنها را بفروشم و جایزه بخرم .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به خواهش دوستی  که سراسر احساسات خود را بمن نشان داد  من مجبور شدم باز دوباره نوشته ای را بر بالای این سطور ناچیز بگذارم ، 
کاخی ویران شده ، یا کندویی  شکسته و ملکه آن مرده و زنبوران در سراسر جهان پراکنده اند ؛ بنا براین جمع کردن آنها در این شرایط کاری بس مشگل است آنهم در این دهکده دورافتاده ، میلی هم ندارم شهرتی بهم بزنم  ، از قدرت سر دولتهای بزرگ و امکانات  آنقدر دکتر پروفسور و مهندس زیاد شده که دیگر جایی برای یک نویسنده کوچک ناچیز نیست ، میلی هم ندارم در بین این آدمهای تازه و نو رسیده و نو پا بالبان سیلکون  شده خودی بنمایانم .

بعلاوه این روزها  این رابطه ها هستند که مجریانند نه ضابطه ها ........

امروز مانند همان کاخ ویران شده  اندوهی بزرگ بر زندگیم نشسته  و چهره ام را درهم تنیده است  در یک احساسات درهم آمیخته از رنج و خودخواهی ،  و برخی احساسات زننده  زنانه !  گاهی بغض گلویم را میفشارد با اینهمه از آنهمه رنجی که مرا احاطه کرده بود جان سالم به در بردم  پدری پیرو فلسفه و اندیشه و مادری  آزاد اندیش  در کنارم بود  و هیچ محظور اخلاقی هم نداشتم  من عادت دارم هر چیزی را در اجتماع اول خود بسنجم  و اگر پسندیدم آنرا ارائه میدهم  جنبه های نیک و بد آنرا خوب ارز یابی میکنم  آزادی در عشق را از ته دل امری مشروع میدانم که در این دنیای ما گناهی نابخشودنی است  و خردمندان !!! نمی پسندند.
و آن گرایش جوانانی که خود را  پیشرفته و جلو دار وانمود میکنند  چندان بر روی افکار و عقیده من اثری بجای نمیگذارند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 روزی هر گز بفکرم نمیرسید که دختران ما بتوانند به ازادی برای خود زندگی دیگری را انتخاب کنند اما امروز دنیا عوض شده است  وزنان و دحتران هرچند پنهانند اما در پایگاه دیگر نشسته اند . غمی به دل راه نمیدهم که چرا با دیگران همراه نیستم میلی ندارم تنها یک تماشاچی هستم که بازیگران را در لباسهای مختلف روی صحنه  می بینم ،  من بسوی ازادی آمدم  اما  در دموکراسی های لاتینی  تنها راه مردان باز است  و برای مردان ساخته شده  مانند همان دین مبین اسلام که مردانه است آنها هیچ شناسی از زنان مشرق زمین ندارند  و میل هم ندارند که کمکی به آنها کرده و یا سلاحی به دست انها بدهند ما در سپیده دم قرن بیست ویکم هنوز در خیلی چیزها عقب تریم  ، در این سر زمین کسی ما را نمیبیند ؛  تنها با شیوه کثیفی از ما بهره کسی میکنند  سروکارمان با مردمی است  که بیچاره ترا ز خود ما هستند  اما مقاومت کرده اند ، کاری درخور وشان ما نیست اگر هم پیدا شود  از پذیرفتن  ما سر باز میزنند  ده ها تن خودیها هستند  که به التماس آن کار را میخواهند .
من احساس خود پسندی خود را از دست نداده ام  احساس نیرومندی است که مرا دربر گرفته است  و نیار به شناسایی دارد روحم پاک و شریف و دست نخورده است کمتر کسی را برای حمایت از خود پذیرفته و یا میپذیرم  جوهر عاطفی مادری در من بیشتر است  و هنوز پسران گنده من بچه های کوچک منند  .
بهر روی اینها را  نوشتم تا کمی خود را  بشناسانم  هر جند خوب مرا شناخته اند اما ازدید خود و پندار خود .بنا براین میلی بفروش افکارم ندارم ، مگر قرار باشد داستانی سر هم بکنم و برای بازار بفرستم از این کار هم بار ها سر باز زده ام چرا که میل به خود مایی در من نیست . با سپاس .
پایان / ثریا ایرانمنش / اسپانیا سه شنبه 25 جولای 2017میلادی /.......
درخاتمه باید اضافه کنم که " 
یک نفر را میتوان فریب داد ، چند نفر را میتوان برای مدتی فریب داد آما همیشه همه را نمیتوان فریفت . .......پاینده باشید .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------