جمعه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۶

دلنوشته روز جمعه

سر گیجه ، عطسه ..... بیماری تابستانی ، 
موشک سیمرغ به هوا رفت  وهوا را دچار سرگردانی و دگرگونی کرد ؛ هوای دم داروداغ  اینجا آتش سوزی ها در شمال و طغیان باد و بوران و تگرگ در ترکیه .......

بچه دزدیها ، در همه جا یکسان آتش سوزی در تکزاس  و بیدردی مردم  بی خیالی  خیلی از مردم جهان که " خوب اخرالزمان فرا رسیده  دیکتاوری در امریکای جنوبی ، آدمکشی حمل مواد مخدر و حیوانات خطرناک در قوطیهای سوپ و چیپس  بی نظمی ، بی قانونی ، عدم رعایت  حقوق بشری ( بشر کی و کجا حقوقی داشته است ؟) همه اینها علامت آن است که جهان دارد به پایان خود نزدیک میشود البته جهان و هستی ما که به دست خود ما نابود میشود زمین همچنان به گردش خود ادامه میدهد و خورشید همچنان میدرخشد و باد و بوران و فصلها نیز بموقع خودشان فرا خواهند رسید ما تنها کاری که میکنیم زمین ، مادر طبیعت را تکه تکه کرده و از بین میبریم تا روزی که اقیانوسها طغیان کنند و همه چیز را و همه کس را آب ببرد . .دوباره افسانه کشتی نوع را بر دفتری بنویسند .
امروز سخت بیمارم ، حتی شام شب را نیز بهم زدم ، عطسه وسر گیجه نور چشمانم را کم کرده است تنها دریک گوشه نشسته ام کتاب میخوانم و به افسانه هایی که برایمان  درست کرده و یا میکنند گوش میدهم .

شب گذشته ناگهان باین فکر افنادم که درطول این سی و هفت سال که از فوت شاهنشاه میگذرد  آیا حضرت ولایتعهدی هیچگاه به همراه خانواده به مزار ایشان تشریف برده اند؟ ایا به دیدار آن زن شجاع " جهان سادات " همسر انور سادات که جانش را بخاطر حمایت از شاه از دست داد  ، رفته اند؟ ایا میدانند او کجاست وجه میکند ؟ هیچگاه هیچ عکاس وخبر نگاری به دنبال او نرفت ! اما " بی بی " زمانی که به زیارت مزار همسرشان میروند یک توده بزرگ عکاس و خبرنگار  خبر دار میشوند و فردا عکسها در سر تا سر جهان پخش میشود . آه  این بیوه غمگین وفداکار  !!  به راستی فداکاری بزرگی کرد که دیگری را به سرای باقی نفرستاد .

بهر روی هزیانهای  امروز من شروع شده اه اند گویا تب دارم ، در تابستان داغ و طولانی و داشتم به فریاد جناب دیکتاتور " مادورو " گوش میدادم که تا دنیا باقی است من رهبرم !!! قرار بود امروز یک دمونستراسیون از طرف مخالفین  بر پا شود  اما نیروی پلیس ومافیا جلوی همه چیز را گرفتند فعلا تا جنا ب ریاست جمهور سابق ما و همراهان باشند جناب مادورو و حزب شان پایدار میماند  مردم هم علف هرزه وخس وخاشاک میباشند . بمن چه مربوط است ؟ بتو چه ؟ سر زمین دیگری است مردمان دیگری و کسی نیست یک لیوان آب با یک قرص مسکن بتو بدهد ویا ناهاری برایت مهیا کند و تو راحت بخوابی !!  بتو چه که دیکران چکار میکنند ویا چکار نمیکنند ؟!  مگر تو فضولی ؟

راست گفتی عشق خوبان آتش است این را هم برای این نوشتم که شب گذشته  خسرو فروهر در حین اشک ریختن میگفت هرکس برنامه مرا میبیند  گفته های مرا به سمع ولایتعهد برساند !! انگار ولایتعهد اختیارش دست خودش میباشد و تلویزیون متعلق باوست او همه  برنامه ها را رها کرد " اندیشه " متعلق به اندیشمندان امروزی است نه به تاریخ گذشتگان ونیاکان ما . طفلک معصوم ، میبایست از امیر ارسلان نامدار یاد میگرفتی تا نان دار  ونام آورشوی. ث
ثریا / » لب پرچین « / جمعه 28 / جولای 2017 وچه ماه طولانی وسختی بود ......