یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۶

اگر.......

زندگی ما ایرانیان بیشتر به "جوک" شبیه است تا یک زندگی واقعی  باورم نمیشود  ؛ نه باورم نمیشود . 
روز گذشته روی یوتیوپ داشتم برنامه  این جوان : فخر اور: را میدیدم که خوب عده ای را  هم بقول خودش بالا میاورد وبا هم تبادل نظر میکردند ویا عده ای حرفهای خودشانرا میزدند ، دراین  میان چشمم به کامتنهایی افتاد که درزیر صفحه نوشته بود ، باورم نمیشود  ، نه واقعا باورم نمیشود  اینهمه  جملات کثیف وزشت وچارواداری ولاتی  ....اوف بیشترا نها راپاک کردم حوصله نداشتم  اما دلم سوخت ودردلم گفتم : 

تو برای چه کسانی داری اینهمه خودترا میکشی ؟ برای اینها؟ این جانوران؟  اوف اینها همان ملاها هم از سرشان زیاد است اینها یک چنگیز مغول میخواهند تا حالشان را جا بیاورد ، روانی اند  ، بیمارند  ، نمیدانم کامنتهارا میخواند یا پاک میکند ویا میگذرد  ؛ نه نمیدانم .من چندان طرفدار والاحضرت پرنس  ولایتعهدی نیستم ایشان  منافع خودشانرا بیشتر درنظر دارند نا منافع ملتی را که ابدا نمیشناسند وغیز از چند تن آدمهایی که ایشانرا ا احاطه کرده ویا درواقع پاسدار ایشانند . نه ابدا طرفدار ایشان نیستم .ایشان اسب راهوار خودشان را میرانند گاهی پیامی وسلانمی وتمام شد ....

من آن روزها چنان  با شوق صفحه چاپ شده " اگر" را دردفترچه پسرم چسپانیدم تا مردی بشود  » ایف: یا اگر« متعلق به رودیارد کیپلینگ .
امروز آنرا دراین صفحه مینویسم میدانم بمن خواهند خندید ومرا زنی احساساتی وظریف وشاید قدیمی بنامند اما من به همانگونه که بزرگ شده ام زندگیم را نجات دادم وزندگی بچهایم را .  ..........

» اگر....« 
------------
اگر - بتوانی بنگری  که آنچه را به یک عمر ساخته ای  ویران میشود  وبی آنکه  کلمه ای بر زبان  آوری آنرا دوباره  بسازی  وببینی که چگونه  به صد رنج  اندوخته ای  به یک ضرب نابود   میشود وباز نا امید نشوی وآه نکشی .....

اگر- بتوانی  یک عاشق باشی  بی آنکه دیوانه عشق گردی  ، اگر بتوانی  نیرومند باشی  بی آنکه مهربانی را ترک کنی  ، اگر بتوانی  مورد کینه ونفرت باشی بی آنکه خود کینه بورزی  وبا این همه مبارزه  ازخود دفاع کنی ......

اگر - بتوانی سخنان تحریک آمیز را بشنوی  وتحمل کنی  سخنان تند وتیزی که بی خردان  را تحریک میکند بشنوی  که بادهان  یاوه گویشان  درباره تو دروغ میگویند  بی آنکه خودت نیز کلمه ای دروغ بگویی ........

اگر - بتوانی بشهرت برسی ،  وفروتنی را از دست ندهی  ، اتر بتوانی  مشاور پادشاه  باشی  واز ملت جدا نشوی  ، اگر بتوانی  همه دوستانت را برادر وار دوست بداری بی آنکه یکی را بردیگری  ترجیح دهی ویکی برای تو همه چیز باشد ......

اگر- بتوانی اندیشه کنی  ، عمیق بنگری ،  وبشناسی  بی آنکه شکاک  ویا ویرانگر  باشی ، به رویا فرو روی  بی آنکه رویا پرور باشی ، تفکر کنی  وجز یک متفکر نباشی ،  اگر بتوانی  سخت واستوار  باشی بی آنکه  هرگز خشمگین  شوی ، دلیر وبی باک  باشی بی آنکه  جانب احتیاط را ازدست بدهی .....

اگر- بتوانی مهربان  باشی ، عاقل وفرزانه باشی  بی آنکه پند گرای دیکران وفضل فروش باشی  ، اگر بتوانی  پیروزی را بعد از شکست  بنگری  واین هردورا یکسان بپذیری .....

اگر- بتوانی شهامت  وجرئت  وخون سردی خودرا حفظ کنی  وبدان هنگام که  دیگران  همه را از دست داده اند تو ایستاده باشی ....
در اینصورت  همه پادشاهان  ، همه  خداوندان  بخت واقبال  وپیروزی  همواره ، دوست  ویاور تو خواهند بود  آنچه که  از پادشاهی  وافتخار تیز برتر است ....
آری ! در آن هنگام تو یک مرد خواهی بود پسرم .......

از این نوشته چند خط را نیز روی آلبوم  عکسهای کودکی وبزرگسالی او گذاشتم ....وامروز او یک مرد است ، باو افتخار میکنم .
من اینگونه بزرگ شدم وبه همین  گونه چهار فرزندمرا بزرگ کردم  با نکه خیلی جوان بودم وآن شور جوانی را وحرارت را با خواندن کتابهای بزرگان فرونشاندم زمانیکه همسالان من دنبال مد ولباس وآرایش واتومبیل بودند ودنبال مردان ثروتمند ! پایان 
ثریا ایرانمنش .» لب پرچین «  یکشنبه . 28/052017 میلادی . اسپانیا /.