امروز همه این دستگاه بهم ریخته بود ، گویی دستی در حال جستجو وتلا ش برای چیزی بود ، نه چیزی نبود ساعتها نشستم تا سر انجام نمیدانم درست شده یانه .
روی تابلتم مشغول ورق بازی شدم ، باطری تما م شد روی گوشی ناگهان دوباره " او " آمد منتظرش نبودم این بار به همراه صدای نازنینی آمد که بسیار دوستش دارم وبرایم عزیز است وقابل احترام همه در گذشته با هم مکاتباتی داشتیم اما امروز او سخت گرفتار و من سخت بیکارم .
واین نازنین بانو کسی غیر از "هما سرشار" نبود ، زنی که به جرئت میتوانم بگویم هر کلام او برای من یک آیه است ، از ایران اورا میشناختم نوشته هایش را گفته هایش را همیشه دنبال میکردم ودر سفرم به امریکا توانستم از ماساچوست برایش نامه ای بفرستم ودر اسپانیا جوابمرا دریافت کنم ، سخت گرفتار کتابش :"کوچه پس کوچه های غربت بود " که خوب منهم آنرا دارم طبیعی است که باید داشته باشم برایم حکم کتاب مقدس را دارد ، بانویی وارسته ، بزرگوار ، با فرهنگ غنی مادری بینظیر وهمسری بسیار فدا کار ونازنینی که البته نباید آقای " نجات : را هم فراموش کنیم که کمکهای ایشان در پیروزی هما خانم بی ثمر نبود .
در میان همه گلهای نورسته او تنها گلی است که عطر وبویش را به مشام جانم میرسانم وهر صبح به صدای مهربانش از طریق رادیوی لب تابم گوش میدهم .
امروز صبح روی تلفن صدای اورا شنیدم ، وای زنگی داشت ، مهربانی داشت ، دنیایی خرسندی درصدایش موج میزد داشت با امیر خان مصاحبه میکرد ، چه صمیمانه وچه با ادب .
-------------
خوب امیر خان ، هرچه بکنم از آن چشمان سبز وبقول خودت سبزترین چشمان جهان نمیتوانم فرار کنم به تمام آنهایی که ترا میکوبند به حرفهایشان گوش میدهم واز میان آنها تکه هایی راجدا میکنم وازخودم میپرسم که :
کجایشان درد گرفته ؟
آیا وظیفه بموقع میرسد ؟ ویا واقعا اعتقادی ندارند وشق سوم اینکه خوب : حالا جا افتاده ایم چیزکی میرسد ، دوستان هستند وگبی میزنیم وعمرمان هم روبه پایان است دیگر چرا خودرا به دردسر دچار کنیم ؟! از نویسنده ، تا شاعر ومجری که خوشبختانه از لنگ حمام تعدادشان بیشتر شده است .
امروز با شنیدن صدای مهربان هماخانم وصدای گرفته تو که هنوز میدوی ومیدوی ومیدوی . برای کی؟ برای آن خیانتکارانی که دوانگشت پیرزویشانرا با آن پرچم نکبت بالا برده اند ، در اروپا وامریکا خوش میخرامند ما کار میکنیم مالیات میدهیم واین مالیاتها به شکم آنها سرازیر میشود وسپس میروند دوباره به زیر عبای آنکه میکشد ، اعدام میکند سر میبرد وخون میریزد ومیخواهد کاخ سفید را سیاه کند ؟ باورم نمیشود که امروز عکس ج. رضایی را دیدم که میرفت رای بدهد درجالیکه در زندان های ایران بود وابو عمامه با هواپیما پول فرستاد تا او وچند نفر را آزاد کنند وبرای آخر وعاقبتش آمرزیدگی بخرد ، برای اینها میدوی ؟ برای اینها جان فشانی میکنی ؟ . خوب پیروز وموفق باشی اما آنهاییکه سفت ومحکم به روی زمینهای موکت شده ویا فرش های ایرانی چسپیده اند دیگر از جایشان تکان نخواهند خورد مواجب میرسد یا از طرف جیم والف ویا از فرانسه وشرکت سهامی مریم مسعود ویا راه اکسپرت واینپرت !!! ودراین میان قلدرها ، قاچاقچیان ومشتی ادمهای ناشناس ساخت هند وپاکستان لبنان وسوریه وفلسطین وافغانستان نیز دست درکارند .
کاری سخت درپیش گرفته ای ، باید درهمان ایران از جای بلند میشدی واز میان همان مردان لشکری میساختی . بهر روی .
برایت آرزوی پیروزی دارم بنظرم آمد که با انتصابات جدید کمی سوخته شدی مانند شمعی که اورا فوت کرده باشند تنها دودی بلند بود . پایان
ثریا / اسپانیا / پنجشنبه 25 ماه می 201 میلادی /و