شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۵

دوران وحشت

آیا ما همه خواهیم مرد ؟
آیا کسی باقی خواهد ماند  تا بنویسد ؟
بنویسد دوران ظلمت وجنایت را 
آیا خواهد توانست کسی نقشی بردیوار بگذارد؟
از این تاریخ وحشتناک ؟

آقای گورباچف در تویتر نوشتند که :
دنیا برا ی یک جنگ آماده میشود 
وما خود این  را کم وبیش احساس کرده بودیم چون خر دجال ظهور کرده وحال ما درانتظار ناجی خویش نشسته بودیم  امروز بهترین کسی را که میتوانست جنگ را آغاز کند بر تخت نشاندند دیوار بلند آغاز شد همان دیواری که چندین سال پیش برلین را دوقسمت کرده بود ، درها را خواهند بست تا کسی پناه نبرد .

از خبرهای مهم ، یک پشه مالاریای ایرانی بنام ترانه علیدوستی اسکاررا تحریم فرمودند وناگهان آکادمی اسکار دچار شوک شد وتمام دیوارهای را سیاه کرد فورا رجاله های بی بی سکینه به دورش جمع شده ومصاحبه ها پشت مصحبه ها شروع شد ! بیچاره تورا راه نمیدادند وآن جایز هایی را هم بقیمت پول مردم ایران خریده اید وبا افتخار به ایران آورده اید برای دکوراسیون توالت خوب است  وتو قبلا توپرا برداشتی تا به دروازه شوت کنی وآن یکی که معلوم نیست دور دنیا مشغول چه کاری است افتخاراتش را تقدیم این پشه مالاریا کرد . بهر روی ملا ها همیشه  چند تا ازاین جانورانرا درون  کیسه مار گیریشان دارند ..

نمیدانم اگر کسی این  قصه صادقانه را بخواند ویا بشنود  آیا میتواند از روزگار سیاه ما سر دربیاورد ؟  آیا باور خواهد کرد  که چگونه اینهمه سال ما بدبختیهارا تحمل کردیم ؟ ودم نزدیم چون صدایمانرا درگلو خفه میکردند .
خوب حالا باید دید جنگ بین چه کسانی است فعلا که دوستان دست به گردن صاف ایستاده اند تنها بی بی سکینها ست که دست وپایش را گم کرده از یک سو حرامزاده هایش برای او تولید دردسر کرده اند واز سوی دیگر آنهاییکه باو تکیه داده اند ممکن است دیورا طلایشان خراب شود باید هرچه زودتر کاری کرد .

ما درانتظار گلدان وگلهای مشروطیت بودیم  درحالیکه خارها نصیبمان شد  چند علف هم به دهان ما گذاشتند تا خفه شویم اما صدایمان بلندتر شد علهای را تبدیل به خار کرده بخورد خودشان خواهیم داد .

چه مردان وزنانی که زنده زنده سوختند وصدا از دیوار درنیامد ، نه دیگر نباید امید داشت وبه آینده دل بست  حصارها بلند کشیده شده اند   وآیا درزمان سقوط آنها من زنده خواهم ماند ؟ 
همه دستهایم یخ بسته  دراین سرمای بیرون ودرون قیمت برق نود ونه درصد بالا رفت آنهم درست درزمانی که ما یک زمستان سرد وسختر را در کنار داریم .
نه نباید خودرا پنهان کرد  نباید حقارتها زیر خاک پنهان نمود  خانه تاریک وسرد است ودلهای نیز تاریکترند  ومن بر کدام آستانه بگذرم تا هوای مطبوع وگرمی ا احساس کنم ، دیگر درانتظار به دنیا آمدن هیچ مرد بزرگی نیستم چون آنکه به دنیا آمد خیلی زود هم رفت . اگر دنیای کاتولیک مسیح را  دارد ماهم یک مسیح داشتیم که با دستهای خود اورا بر صلیب کشیدیم  من نه، آنهاییکه امروز بر خر مرداد سوارند وـآنهاییکه بامید روزهای بهتری نشسته بودند  درنهایت تابوتهایشان  درمیان سیلابها گم شد.
دیگر هرچه بود گذشت باید نشست درسکوت وتماشا کرد ودهان را بست .
آه خداوند مهربان است ودرفکر ماهم میباشد !!ودراین فکرم که چرا انسانها بردگی را قبول میکنند ؟ پایان 
ثریا ایرانمنش " لب پرچین" .اسپانیا /
28/01/2017 میلادی /.