شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۵

پدر انقلاب !

صبح زود  ویا شاید نیمه شب ، خبر این بود :

فیدل کاسترو پدر انقلاب در سن نود سالگی جوانمرگ شد ! حال تمام اخبار امروز باین  مسئله وتفسیرات  میپردازد ! 

پدر انقلاب آن یکی بود " ارنستو چه گوارا " او زحمت کشید این یکی بر تخت نشست وشر اورا هم از سرخود باز کرد ! من اگر چهل سال پیش فکر میکردم  که یک سوسیالست  انسان خوبی است  ومانند سایر انسانها  گاهی ممکن است هم کمی دروغ بگوید   ورفتار نادرستی داشته باشد  شاید قبول میکردم اما الان بر این باورم که تمام ایدولوژیها برای بدست گرفتن قدرت وجمع آوری مال است  این افکار من نه  جنبه مذهبی دارد  ونه سیاسی بلکه یک احساس غریزی است  وعشق پایان ناپذیرم به انسانها ( اگر دیگر انسانی وجود داشته باشد ) !

در زندگی یک ملت  لحظه بحرانی  آن زمانی است  که آن ملت میگذارد  قدرت  به دست یک جنایتکار بیفتد  ونیز زمانیکه  با وجو همه امکانات  برای پس گرفتن قدرت گامی بر نمیدارد وهمهرا بعهده آن فرد میگذارد یک فرد بر ملتی حاکم میشود  وگروهی گردن بفرمان میدهند این جناب درزمان بیماری خود بی آنکه از ملتش سئوال  کند حکومت مشروطه را به دست برادرش سپرد  حال پس از این پیر مرد دوم چه کسی قدرت را به دست میگیرد ، بطور قطع امروز مردم کوبا عزاداری میکنند شیون میکنند بر سر ورویشان میزنند آنهم از ترس ! خوب دست او زیر سر بقیه قدرتمندان باد  که همچنان دودستی به صندلی قدرت چسپیده اند .
قهرمانی سازی ما از دوران عرفات شروع شد از هنگامیکه او در صحرای سینا بنای درس آدمکشی وآدم ربایی را به جوانان خود باخته وتهی مغز آموخت ، واز آن روز قهرمان پشت قهرمان زاییده شد قهرمانانی که صمیمی بودنشان   دروغین وسطحی  ومهربانیشان حاکی از ریا میببود .
اما چه گوار در کوبا یک نابغه  جنگهای چریکی بود  واین موضوع را درکوبا ثابت کرد  پیروزی او چشمگیر بود  او قهرمان شد نه فیدل خان  زمانی هنوز ما کوبای زمان " باتیستارا " بخاطر داشتیم که فراموش شد او از نظر سیاسی نبوغ کمتری داشت  ومرگش نیر این  امررا ثابت کرد  ، او بولیویا ، جایی که هنوز  مردمش با زندگی بدوی روزرا میگذراندند ویک   زندگی غیر انسانی   را در پیش گرفته بودند  نه امیدی  به پیروزی داشتند  ونه یک قیام مردمی  ونه آگاهی لازم را ( مانند بعضی از سرزمینهای امروزی )  چگوار مرتکب اشتباهی شد  چرا که بخاطر مردمی  مبارزه میکرد  که قادر به کمک دادن او نبودند  مردمی  که نه به زندگی  او ونه به مرگ او  به هیچ کدام امیدی نبسته بودند  او تنها ماند  وآن خبره های ضد چریکی تکه پاره اش کردند واین یکی  کوبارا دربغل گرفت وشد قهرمان وپدر انقلاب دنیا! اولین کارش  مبارزه با استکبار چهانی یعنی امریکا بود سر انجام نوکر امریکا شد چون گرسنگی به فلان خودش ومردمش فشار آورد ، اما او به افزایش مار پیچ خشونت خود ادامه داد وتا امرز که مرگ اورا برد در مقابل این یکی نتوانست قدرتی بخرج بدهد .
حال آیا انقلاب مردمی دیگری درکوبا شکل خواهد گرفت ؟ یا مردم هنوز درخواب خوش رقص وآواز وتجارت سکس میباشند .باید درانتظار فردا بود . آنچه مسلم است من هیچگاه از او خوشم نمی آمد واورا حتی بعنوان انسان هم نگاه نمیکردم یک مجسمه مومی یک تکه سنگ با چند موی روییده بر زنخدانش وته سرش . پایان 
ثریا ایرانمنش " لب پرچین "
26/11/2016 میلادی /.