سه‌شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۵

هوای خانه تاریک است

هوای خانه ، بس سنگین است  .
از هجوم بوی نم وعطر تند فاضل آبها ، 
عطر تند خا ک های آلوده به آب 
عطر بارانهای بیحساب 
چند روزی ست صدای آن مرغ خوشخوان
بگوش نمیرسد 
او هم راه سفررا در پیش گرفت 
-----
چهاروز  متوالی  است که باران میبارد ، آسمان سیاه  واین عکس آخرین عکسی است که چهاروز پیش از آسمان شهرمان گرفتم ! هوای سرد توام با بوی نم راه نفسمرا گرفته حوصله هیچ کاری را ندارم .

در ژاپن زلزله آمده وسپس سونامی هم به دنبال آن  خواهد رسید ، ژاپن هم مانند کشور بدبخت من همیشه دچار سونامیها وزلزله هاست ، روزی سلطان اقتصاد دنیا بود  وما میخواستیم ژاپون دنیا شویم ، حال هردو خاک بر سر شده ایم .

دراینجا میخواهند فیلمی از زندگی ( ارباب فرانکو )  را نشان بدهند وناگفته هارا در لفافه پیچیده روی پرده بریزند اینها با ایرانیان گویا دردهان هم تف میاندازنند هرکاری او بکند این یکی هم دنباله روی اوست وهرکاری این بکند آنجا کپیه برداری میکنند ، درست مانند دوبرادر دوقلو هستند مردمش هم مانند مردمان خودمان  یک روپیش تو دارند هزارروز پیش دیگران نباید گول خنده های دروغین ـآنهارا خورد .کمتر با غریبه ها خو میگیرند .

خوشبختانه من کمتربا  مردم آمیزش دارم ،  کتاب زندگی فرانکورا هم خوانده ام  وبه گمانم دخترم نیز درکتابخان اش داشته باشد او هم مانند رضا شاه ما بود کشوری را ساخت ، جاده ها ساخت ، با المان هیتلری خوب راه میامد مردم را به تحصیل وا میداشت زنان پوشیده تر بودند نه مانند امروز با شورت وسینه بند برای پخش اخبار جلوی دوربین بنشینند ، خوب ، هر کسی دوره ای دارد  عمر او هم سر آمد اما کسی گور اورا ویران نساخت وهنوز آرامکاهش دردهکده زادگاهش زیارت گاه طرفدارانش میباشد 
مردم این سر زمین حسنی که دارند دست به  ترکیب آثار باقیمانده تاریخ نمیزنند  اگر چه آن باقیمانده ویرانی یک حمله کننده باشد تاریخ باید سر جای خودش بماند ، اینجا هم جوانان  دچار افسردگی وافکار ( توده ها شدند ) فرانکو دیکتاتور شد ، آدمکش شد خائن شد خوب ! حال چه دارید ؟ تنها دلخوشی تان این است که وارد اروپا ی لنگ شده اید همین ،  اگر جاده واتوبانی بجا مانده از قبل همان دیکتاتور بود بعدها هم شرکتهای چند ملیتی برایتان ساختمانهارا مانند قوطی کبریت رویهم گذاشتند بخاطر جلب توریست ، آنهم از نوع گدا ی آن ، توریستهای گدای منچستر وسایر دهات کشورهای اروپایی که برای اولین با ر از خانه هایشان بیرون آمده اند وشمارا بومی ونوکر ساخته اند . آب رون  وپاکیزه که از کوهها سرازیر میشد به درون بطریهای پلاستیکی رفت وقفسه فروشگاههای چند ملیتی لبریز از دونات ، شکلات ، وناتیا است نانها غیر قابل خوردن وگوشتها بسته بندی شده با بوی گند ی که نشان دهنده آن است که مدتها درفریزر ها مانده  وحال یخ آنرا باز کرده اند ، میوه ها وتره بار ها از تولید به مصرف خارجی میرسد درداخل باید پا درختیهارا جمع کرد وفروخت ، آنهم بهمراه کودهای شیمیایی توام با سمی که ازآن متضائد میشود  تنها میوه وتره بار بزرگ!!! میشوند  خالی از هر مزه ویا خاصیتی !! ودلمان خوش است که ارزانی است !!! نباید یک پرتغال را پنجاه پنس انگلیسی بخریم ! " آیس لند"  با مواد یخ زده اش دراینجا تبدیل شد به یک مرکز خرید بزرگ ، "اکیا "چند شعبه دارد چوپهای محکم  وغیر قابل انعطاف تبدیل به مواد پلاستیکی شد ، میز وصندلیهای ساخته شده از چوب و مبلمان سنتی جای حودش را به صندلی های پلاستییکی با روکش رنگارنگ داد.
 تلویزیون شد خدای خانه ، کلیسا دیگر تنها دوساعت درب خودرا بیشتر باز نمیکنند از ترس دزدان وحمله  کنندگان ! .
امروز  این ملت آزادی  دارد ،دموکراسی دارد از نوع جدید ، باید دهانرا بست ولبهارا دوخت برادر بزرگ همه جا حاضر است .
دیگر آن صفای قدیم از میان این سر زمین هم رفت . حال درانتظار دیدار سریال ( ژنرال ) هستیم .

دخترم از خواب خسته نوشین  برخاست / قامت زیبای خودرا آراست . نگاهی به باران انداخت / ایوای چگونه اینهمه راهرا باید طی کنم تا به دفترم برسم ؟ او دیگر فرصت دیدن خویش را درآیینه ندارد ، 
وآن یکی نیز به دنبالش ، وسومی نمیدانم درکجای دنیاست وچهارمی باید دوباره درهوای یخ بسته سوار همان قطار لکنتو شود تا سرساعت دفتر را امضاء کند .
واین است زندگی باید قدرش را دانست همانقدر که زنده ایم کافیست .

صدف ها ، کف ها وشنهای ساحل 
 به مرداب  رو مینهند ومن درهراسم 
من آن سنگم ، آن سنگ سنکین تنها 
که هم آشنا یم ، هم نا آشنا 
----پایان 
ثریا ایرانمنش " لب پرچین" 
اسپانیا /22/11/2016 میلادی /.