شاها ، تولدت مبارک
هنوز دارند برایت نوحه میخوانند ومینالند با همه رنج وبلایی که برسرشان آمد ، هنوز درانتظار فرصتند تا بر خاک تو مشت بکوبند .
اما شگفتا که همه خیابانها وکوچه ها وشهرها بوی ترا گرفته اند وهمه درختان در مقال تو سر فرود آورده اند .
شهر ما در بیقواره گی و کوچه های دراز وساختمانهای سر بفلک کشیده ، همه کوچه ها خم درخم وپیچ درپیچ گم شده است از زیر سایه روشن های درختان کنار جویبارها که ما درس میخواندیم صداهای ، نواهایی ترا میخوانند ، آن آفتاب سوزان ودرخشان کم کم از شرم روی خودرا پوشانده است ، وعده ای بی سامان ، گمشده دریک غروب خزانی درکنار غبار سرب درنجوای آرام ترا میخوانند .
کاج های عظیم وغول آسا کم کم فرود افتادند وبجایشان مناره سبز شد ! آن درختان اقاقیا وآن سروهای بزرگ که چتر خودرا زیر باران باز میکردندومارا پناه میداند ، همه با خاک یکسان شد ه وبجایش مناره سبزشد ! من امروز به در آخر رسیده ام اما از تو جدا نشدم وتا روزیکه بمیرم تو وپرچم سه رنگ شیر وخورشید همراه وهمگام منست .
امروز همه درها به رویمان بسته است اما میدانم وبخوبی هم میدانم سر انجام دری هست که روزی به روی فرزندان ما باز شود وکلید طلای شهررا درکف آنها بگذارد
من برنگشتم ، هنوز پشت همان درب بسته ایستاده ام بی انکه مشتی یا تلنگری بر درب آنها بکوبم ، سرنوشتمرا خودم انتخاب کردم. من قبل از تو رفتم وتنها آرزویم دیدار آرمگاه توست تا قلبمرا رابرایت هدیه بیاورم .
تقدیرستمگر است وستمگران را بیشتر دوست دارد ، تو مهربان بودی ، تقدیر بر ضعفا وبیدست وپایان رحم نخواهد کرد ، امروز غولان بی شاخ ودم زاده عرب ومغول وترک وافغا ن ودهاتیان تازه سر از تخم بیرون اورده ، به بچه های نورسی که باید آینده سر زمینشانرا بسازند نجاور میکنند واگر اعتراضی بکنند جایشان گوشه زندانهای متروک ویا طناب داراست ، هتل زیبای اوین با همان نام شد زندان ، حرامزاده هایی از گوشه وکنار شهر واز زیر زمین بیرون ریختند بی آنکه ابدا شباهتی با انسانهای گذشته داشته باشند ، امروز فرزندان آن سرزمین همه ناقص الخلقه اند از نظر فکری ورشد عقلی ، هیچ مربی وآموزگاری نیست تا به آنها علم بیاموزد ، علم درنظر آنها همان کلمات نا مانوس زبان بیگانه وهمان افسانه ای بی سر وته میباشد . که درتمام چهار کتب آسمانی یکی است وکپیه برداری شده است .
این پیام منست برای تو ومیدانم که آنرا با گوشی نامریی خواهی شنید ، فرشتگان آسمان عشق ومهربانی برایت پیام مرا خواهند آورد با بوسه هایی که بر دستان پرمهر اما بی نمک تو میزنم .
ملت تو ملتی قدر ناشناس ونمک نشناس وخیانتکار بودهنوز هم مانند جانوران درگوشه وکنار زیست میکنند وخاک آن پیر مردرا توتیا کرده برچشمانشان میمالند تا مبادا کوریشان ادامه دار شود . چکنند ؟ قهرمانی ندارند ، با تو هم لج کرده بودند ،میبایست دشمن نامریی همیشه دربرابرشان باشد وآنها قهرمانانه با آن دشمن خیالی مبارزه کنند !!! خودرا فروخته وسپس سرگشته وپشیمان برگشتند وگفتند :
ما فریب خوردیم درشهر خبری نیست !
من شاعر نیستم ، نویسنده هم نیستم ، آنچه را که دراین سالهای آوارگی ، درون این جعبه گذاشته ام نقش درونی خودم بوده است وتو میدانی که چه صافی وبی ریا وپاکم . تولدت مبارک پدر ایران.شاهنشاه ایران . اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی .
ثریا ایرانمنش " لب پرچین"
چهارم ابانماه 1395 شمسی برابر با 25 اکتبر 2016 میلادی/.
اسپانیا .