پنجشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۵

خدایان المپ

روزگذشته زندگی ومصائب ( مسیح) را دیدم ، فیلمی ساده بیشتر به یک دکومنتری شبیه بود تا یک فیلم پر خرج وپر ابهت با لشکریان  وسیاه لشکرها ، سپس نیمی از فیلم ( کجا میروی؟) زندگی نرون خونخوار ودیوانه که شهر رم را به آتش کشید ، درقالب یک داستان عاشقانه ، اینها پدیده های اساطیری نیستند ، ما  اینطورگمان میکردیم ، امروز امثال این  نرون ها در تمام سر زمین ها حاکمند ، همان شاعران مجیز گوی برایشان اشعار زیبا میسرایند وصدای انکرالصوات  آنهارا به صوت داود ی تشبیه میکنند ،  زندگی در اساطیر قدیم ،  بعنوان یک تکرار مقدس  شکل  تاریخی از زندگی است ، خوب ، انسانهای گذشته بدین سان میزیستند ، مانند امروز ، تنها از مزایای تکنو لوژی محروم بودند واز روی ستارگان راه خودرا میافتند ، اما ساده زندگی میکردند ، وحشی گری تا بدین حد نرسیده بود .یا شاید هم بود تاریخ نویسی نبود ، شاهدی نبود .؟!
بعنوان نمونه ، مثلا کلئو.پاترا همان " ایشتر" خدای بابلیان بود خدا ی حاصلخیزی  والهه زمان ، مصریان باو الهه قرن وزیبایی لقب داده بودند درحالیکه زنی بسیار زشت رو بود ، پوستی تیره ، موههای انبوه سیاه وچشمانی که برق خشونت درآنها دیده میشد ، نه  ! کلئوپاترا به زیبای قرن حاضر ( الیزابت تیلور نبود) ومارک آنتونی به زیبای همسر او( ریچاربرتن) نبود ،  اما تاریخ نویسانی بودند که به قوه تخیل خود از او یک آفرودیت والهه زیبای ساختند وقرنهاست که زندگی او مورد بررسی وکنجکاوی دیگران است .او برای آنکه تسلیم رومیان نشود یک افعی را روی سینه اش گذاشت وخودرا کشت ، درحالیکه لباسی از فلس ماهی به تن داشت .  بنا براین اگر مرگ کلئوپاترا بهمان  نحوی است که  در افسانه ها آمده است  سبک آن نمادی از نقش اساطیری اوست ، او فرزندی نیز از مارک آنتونی داشت  شخصیتی فوق العاده ومیدانست کجا پای بگذارد  وخوب میدانست که کیست .  نقش آن دوران وزندگیش با امروز ما فرق بسیار دارد .اما میتواندالگوی خوبی برای دیگران باشد .!
اما در حال حاضر دیگر مصری با حضور کلئوپاترا نیست بلکه سر زمینی ویران شده دردست اعراب بدوی است ، ونقش رستم ما برهیچ دیواری نیست چرا که به دست فرزندان اعراب بدوی ویران شده است .
نوشته ای از نویسنده معروف اسپانیایی " اورتگا -ای گاست " بخاطر دارم  که عقیده داشت  انسان درعهد عتیق  قبل از هرکاری  قدمی به عقب برمیداشت  چون گاو بازی که به هنگام حمله گاو به عقب میجهد شاید در جایی دیگر نیز این نمونه را آورده باشم 
طنز مهلک زندگی امروزی ما این است که همه گامها بسوی عقب بر داشته میشوند ، با ز سلطان محمود ، سلطان حسین ، سلطان احمد .پاشای قسطنطیه  دوباره ظهور خودرا با سر بازان مسلح اعلام داشته اند ، تنها زره هایشان فرق کرده واسلحه هایشان مزین به تکنو لوژی پیشرفته امروز است ، درهوا مرغ را میزنند .
امروز سر زمین محبوب من !  سر زمین ممنوعیات است وترکستان هم میرود تا  الگوی مضحکی از آن شود  آچه را که کمال آتاتورک ساخت ویران کردند وآنچه را  رضا شاه ساخت تبدیل به ویرانه شد .امروز همه چیز ممنوع است غیر از شیون وگریه وعزا داری ، جشن ها ممنوع ، عشق ممنوع، طرب ممنوع ، ساز ممنوع ، گردش در پارکها ، وتمجع ، ممنوع؛ تاتر ممنوع؛ سینما ممنوع ،  انتحار آزاد ، خودکشی دسته جمعی آزاد ، سکته شدن وایست قلبی ، آزاد ، نفس کشیدن ممنوع .
بیایید کمی تنها به لغت " جشن گرفتن" بیاندیشید ،  این لغت درهمه جا یکی است خود زندگی جش کاملی است ، اما امروز در مرزهایی که برایمان با سیم خاردار ساخته اند نام بردن از آن نیز ممنوع است . بهترین قصیده یوسف وبرادران است عشق ولطف ومهربانی برادران را به براد ر کوچکتر مینمایند ، راست  یا دروغ ! بهترین نمایشات وتاتر ها نمایش یزید است وشمر وسایرین که ابدا ما آنهارا نه میشناسیم ونه میدانیم چه کسانی هستند ،  پر فروش ترین فیلمها آنهایی هستند که در کشت وکشتار وخونریزی دست  چنگیز خان مغول را از پشت بسته اند .آخ که زندگی تا چه حد خنده آور شده است ، وتا حدی گریه آور ودردناک . منجی از آسمان آمد  اما تنها یک عروسک شد درمعبد ، نتوانست جلوی ظلم را بگیرد ، منجی دیگر نیز در آسمانها نیست تا بشر را آزاد کند خود بشریت باید به فریاد خود برسد درانتظار هیچ معجزه ای نباید نشست . پایان/.