یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۵

بسوزان ، بسوزان !

بعد از این با که حدیث دل دیوانه کنم ؟
گمگشته دشت جنوم ، به کجا خانه کنم ؟
شرف هستی ما گوهر آزادی بود 
جان و دل درره آن گوهر یکدانه کنم ..........خلیل اله خلیلی شاعر افغان

سالها پیش در لندن در محضر او ایستادیم او خواند وما نت برداشتیم ، این مرد پر دل وجرئت وبا شها مت که عاشق سرز مینش افغانستان وافغانها بود  سر انجام هم درغربت جان داد .
همان کاری را که همه ما انسانهای این زمانه باید انجام دهیم تا منافع کارکانجات همچنان پای برجا بماند اگر چه دلقکی با موهای بور ودهان گشاد از سر شکم سیری حال هوس سیاست به سرش زده خواب نما شده ودر لبای حضرت مسیح ناجی دنیا میخواهد بقیه دنیای ویرانه را نیز به آتش وخون بکشد .
آن یکی هم دست کمی از این ندارد ملت تنها درصحنه ها سیاهی لشکرند برای فیلمبرداران ورسانه ها ریاست جمهوری از پیش تعیین شده است بین دوحزب که درهمه جای دنیا نیر مرسوم مانند دودست یا دو چشم راست یا چپ ! طبیعی است که راست قدرتش بیشتر است .
چیزیکه شب گذشته مرا دچار بیخوابی کرد این بود که چرا چهره این قاتلان دیوانه ونیمه دیوانه را که یا با کامیون به وسط مردم میروند یا با تبر وچاق وکارد وکم کم کار چنگالی هم برای خوردن آدمها به دست میگیرند ، ما چهره آنهارا نمی بینیم تنها چند مسلسل به دست با ژاکتهای زرد که نمیدانی درکدام سر زمین است چون هما جا لباسها یک جور ویک فرم شده اند ، هیچ چهره قاتلی را نمایش نمیدهند ، 
او خودکشی کرد ، ( یاشد ) ! مشغول تنظیم اطلاعات کاملیم تا اطلاعات اولی کامل شود ناگهان اجل بر سر دومی فرا میرسد ، هیچگاه ما نتوانستیم چهره حمله کنندگان را ببینیم ! آیا شما دیده اید؟.بازی چنئش آور وجنون آمیزی است که با مردم بیگناه انجام میدهند .
روز گذشته سالگر مرگ نویسنده ای آلمانی تبار بود که اگر اشتباه نکم نامش اسکار رایف بود به درستی یادم نیست اما در زمانیکه  هیتلر دستور داد همه کتابهارا بسوزانند  او استثنا بود چون نوشته هایش مانند من بی آزار و وقت صرف کن بودند ، اما خودش دستور داد همه کتابهایش را بسوزانند چون میل نداشت کسانی نوشته های اورا بخوانند که دست بخون آلوده دارند ، خوشبختانه نوشته های من چندان دندان گیر نیستند کتابی هم درهیچ کتابخانه ای ندارم نامم د ردیف  هیچ از نویسندگان وشاعران ثبت نشده است ، حدا اکثر میگویند ،» بیچاره زن تنهایی دارد برای خود چرندیاتی مینویسد «!!!!  نه از خودیها هستم نه از ناخودیها !! در دنیای کوچکم که باندازه تنهایی پرندگان شماست اوقاتم را سپری میکنم تا موقع استراحت ابدی .
نه ترسی دارم ونه لرزی ونه چیزی را برای پنهان کردن دارم ونه طرفدار این حزبم ونه دیگری آزاد از هفت دولت پای براختر گذاشته ام .حال اگر این آزادی کوچک  درچهار دیواری اطاق کچی نیز مزاحمتی فراهم میکند  وخواب پرندگانرا بهم میزند خود بیخبرم !.
شب گذشته نمیه شب ناگهان صدای جیغ زنی وچند مرد را شنیدم وسپس یک اتومبیل ایستاد وصداها خاموش شدند ، درتاریکی چشمم را به سقف دوخته بودم ، این اولین باری بود که من اینگونه کشمکش های شبانه را میشنیدم ، چراغ را روشن کردم هوا داغ ، پنجره ها بسته کرکره پایین افتاده ، از ترس سایه های نامریی شب ، نمیدانم  این یکی در رسانه های ثبت خواهد شد؟ ! تابستان است هجوم مردم باینسوی سر زمین ویونان فقیر که نانشان را از همین توریستهای بیگانه میخورند باید درانتظا رهمه جور حادثه ای بود ،  اگر چه شب را نیز نتوانی در آرامش بسر بری وروز  از فرط ترافیک اتومبیلها درگرما باید ساعتها پشت چراغ قرمزها بایستی ودر سوپرها  میان صف های طولانی پیکرهای لخت وعریان خالکوبی شده وبد بورا تحمل کنی  .
سیل که ویران میشود از درختان وگلها وباغچه  نمیپرسد کدام میل دارید بیایید ، همهرا یکجا مانند ماسه های لب دریا  به همراه امواج با خود میبرد .
تنها امیدواریم این است که جنگی دیگر درنگیرد وآن سلطان که درسیبریه نشسته واین سلطان که درقطب نشسته هوس آتش بازی نکنند ، منظور شاهان وسلطانان اقتصادیند ، نمیدانم هوسهای اینها تا کجا میرود ؟ برای چه چیزی می جنگند؟ چه چیزی را میخواهند  به دست بیاورند ؟ اگر هزاران  دنیای دیگر در همه کرات آسمانی ساخته شود باز همین آش است وهمین کاسه  ، ایدولوژیها  ، اعتقادات ، خود بزرگ بینی ها ، برتری جوییها ، همچنان دروجود این حیوان دوپا ادامه خواهد یافت .پایان
24/07/2014 میلادی/.