چهارشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۵

روزکارگر!

داشتم تقویم مقدس را ورق میزدم ببینم چند روز میتوان خارج شد وچند روز تعطیل است ، همیشه اولین یکشنبه از ماه می روز مادر بود ، حال تصادفا افتاده با روز "سن خوزه اوبررو " کارگر ،  خوب مادر هم کم کم گم میشود  ، 
در این فکر بودم که سیصد وشصت پنج روز خدا به روزهای قدیسین اختصاص دارد !! ایران هم دارد کپی برابر با اصل را اجرا میکند ، اما کم آورده ، امامان شیعه  هیچگاه کار نمیکردند تا روز کارگر داشته باشند !!! اصلا نمیدانستند کار چیست وکار گر کیست ، برده داشتند ، میرفتند جنگ عده ایرا اسیر میکردند ومیاوردند تا برایشان کار کنند وزنانانرا نیز تقدیم نمایند تا برایشان حاصل تولید کند ، زن شد کشتزار مرد یعنی زمین مرد مرد باید تنها آبپاشی کند ،( مرا ببین که هنوز دراین سن بالا بازهم به دنبال عشق این موجود که کارش تنها باغچه آب دادن است میباشم )!!!  بگذریم ،   بهر روز نظرم را روی اینستا گرام گذاشتم البته مال من خصوصی است وتنها عده معدودی آنرا میبینند میل ندارم هر کسی بمن انگشتی برساند ومن در تقویمم بنویسم هزار لایک داشته ام؟؟؟ بخاطر کدام هنر ؟فعلا هنز نزد ایرانیان است وبس  دزدی  ، دزدی عکس ، دزدی مطالب ، دزدی شعر بدون ذکر ماخد  ، مهم نیست اصلش اینجاست !حال بگمانم که مورد خشم و کتک وفحاشی مسلیمن ایرانی قرار خواهم گرفت ، که چرا نوشته ام روزی بنام امامان نیست ، روز پدر  روز مادر روز بچه روز دانش آموز ( گمان نکنم این روز را هم داشته باشند) !! روز زن  روز کارگر هم مالید ،
آهای ایرانیان عزیز ومهربان وقدر شناس ، چقدر مهربانید که حتی با دشمن خود نیز به رختخواب میروید ،واقعا درنجابت وشرافت شما هیچ شکی نباید کرد اصولا انسانهای امروزه همه این کلماترا غرغره کرده وتف کرده اند ، نه میدانند عفت چیست ، نه شرافت ونه عزت ونه حرمت ونه احترام اینها قدیمی شده است  ، متعلق به قرون وسطی است ، امروز حتی کلمات را نیز شکسته اند . مهم نیست ، من فرزند جهانم  یک قلوه سنگ که از این سو به آنسو میافتم  اما خودمرا با هیچ سر زمین ومردمش وفق نمیدهم ، همچنان همان گهی که بوده ام هستم . وهمان گه هم باقی خواهم ماند ، بگذار دیگران دانشمند وبزرگ واندیشمند باشند !! من همان روانی که بوده ادم هستم وچقدر این زن را دوست میدارم ، خالی از هر خللی است ، پاک است رویاها یش ، روحش ، پیکرش  همه پاک است هیچ بیماری  هنوز خوشبختانه نتوانسته در پیکر او داخل شود غیراز هوای کثیف وآلوده که اورا دچار وسواس کرده وباو آلرژی میدهد ، بوی گند عطرهای ارزان  قیمت ، بوی گند لباسهای ریسایکل شده ، بوی گند عرق زنان ومردان وپودرهای که بخودشان میزنند وبوی گند ریا ودروغ  این زن مهربانرا دچار آلرژی شدید کرده است ..گاهی هم زمین میخورد وپایش میشکند وخوب دچار تحولاتی میشود !!!
شب گذشته یکی از اشعار ناب  نادر خان نادر پور بیادم آمد اما هرچه کردم نتواستم آنرا بیاد بیاورم تنها آنرا با صدای مهربانش روی نوار بمن داد درهیچ کجا هم ضبط نشد ، پس از متارکه با همسرش "شهلا"  این اشعاررا سرود :
تو هر روز گذر میکنی بخانه من  ، افسوس که درها بسته وپنجره ها خاموشند ......... شعر بسیار زیبایی است روانش شاد او هم نتوانست تحمل این همه کثافت را بیاورد وخیلی زود جهانرا به جهان خواران سپرد ورفت .
در حال حاضر نمیدانم دنیا بکدام سو میرود برایم هم مهم نیست دنیای من درون همین چهار دیواری درکنار همین کلمات است وبس . روز وروزگارتان شاد وروزکارگر هم برایتان میمون ومبارک باد ، پایان 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 27 آپریل 2016 میلادی / تا روزهای آینده  ...