عاشق من از من دور است ،
او مرا در دوردستها دوست میدارد
من بفردا میاندیشم ، فردایی که از من جلوتر است
عاشق من به دنبالم روان است
من اما نمیروم به دنبالش
میکنم حذر از او
فردای ما چگونه فردایی است ، عشق من
تا تو بمن برسی ، من رفته ام
تا من بتو برسم تو میروی
دیروز وفردا را باید نگاه داشت
بهم دوخت واز این تکه ها لباسی درخور خود سا خت
امروز ، حد فاصل میان من وتوست
نه خوشحالم ، نه غمگین ، ونه درانتظار صبح شیرین
عاشق من جوان است ، به جوانی ، روزهای جوانی من
او دردلش شوری است ، ابری است ، اثری است
آرام میخوابد وآرام بر میخیزد
میان من او فاصله هاست وبعد مسافت
حتی نمیتوانیم هوای دیگری را تنفس کنیم
عاشق من جوان است ، باندازه جوانیهای من
///////////////////////////////////
به “ کمال جلیل پیران ـ
ثر یا ایرانمنش . اسپانیا . پنجشنبه 23 آپریل 2015 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر