یکشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۲

دشنه انتقام

امروز یکشنبه  نهم فوریه 2014 وبرابر با بیستم بهمن میباشذ /

برایم مهم نیست چه روزی از چه سالی است . از دیروز تا الان باران یک لحظه بار نایستاده ، آسمان تاریک ونور چراغها ولامپها تنها کمی از شمع روشنایی بیشتری میدهند .امروز صبح هیچ میل نداشتم از تخت بیرون بیایم پر خسته بودم . کامپیوتر ده دقیقه طول کشید تا روشن شد . یچاره اینجا تنها افتاده دیگر کاری با او انجام نمیدهم  . حوصله ندارم حتی دنباله داستانمرا بنویسم .نه باید بنویسم .

نگاه بتو میکنم ای زن ،  که با همه جمع نشسته وتنهایی

نه تنها نیستم  وجودم با من است  یگانه  وفارغ از ما ومن

این باران ، این تاریکی آسمان  سر بار ایستادن را ندارد

امروز با درد بلند شدم وتاب آوردم ، با انعطاف قلبم که به سختی ها

خو گرفته است .

شکوه مردن ؟ مردن شکوهی ندارد فواره ای سرنگون میشود وخاموش ومن

چه خوشحالم که بادیگران هم آواز نیستم > منیت خودرا به دوش گرفته  دیوانه آسا بسوی زندگی شتابانم

زمین از باران برکت یافته وروح من از برکت دشمنی ها ونامردمی ها مانند یک صحرای بی آب وعلف ، خشک شده بی هیچ اندوهی

امروز این بیت شعر را زمزمه میکنم .

ماه درخشان میان اختران تنها نمیماند ؟  کدام اختران ؟ بناهای بلند وآسمان سا

آنچنان هوارا گرفته اند که ماه تابان ناپیداست وکبوتران وپرندگان درحسرت پرواز

به سوی آسمان آبی آه میکشند .

ثریا ایرانمنش / اسپانیا / تاریخ دربالائ صفحه ذکر شده است !

 

 

هیچ نظری موجود نیست: