.......وبر فانوسی قرمز ، نامی به کوتاهی آهی
در غوغای سهمگین غلطید ورفت .........
مادرید ، برایت متاسفم که فرزندانت نتوانستند پرچم بزرگ المپیک را برایت بیاورند ، هرچند این پرچم دیگر جنبه انسانی وهمبستگی خودرا از دست داه وبه یک " بنگاه " معاملاتی تبدیل شده است .
ترکیه کم کم جای توو همسایه ات پرتغال راخواهد گرفت ، پرچم المپیک بسوی آسیا که لیاقتش را داشت رفت شما با آن رنگ وحشتناک " قرمز" گویی یک گاو خشمگین به جنگ ماتادور آمده است روی سکو ها نشستید وبا آن زبان انگلیسی که معلوم نبود چه میگویید کلمات جویده جویده خانم شهردار که از بابت جراحی زیبایی دیگر دهانش روی هم نمیامد ، دزدیها وچپاول گر یها وفرار مردان وزنان وبردن پولهایشان به کشورها وبانکهای دیگر و...بهتر است دیگر حرفی نزنم که برادر خوانده سرزمینی دیگر در خاور میانه هستی .
تنها رنگ پر رنگ وزیبای شما همان پرنس اصیل وبلند قامت شما بود که به سه زبان عالی سخن گفت وآبروی ریخته را کمی جمع کرد ، حال خودمانیم بگو مادرید ؟ چه درچنته داری که تقدیم کنی؟ غیراز سالن های زیبایی ورستورانها مکش مرگ ما وپیشخدمت های بی ادب وساختمانهای رومی قدیم وترافیک سنگین وهوای آلوده ومردمی که دورخود میچرخند بیکار ، بی پول ، گرسنه وخانه های ویران شده درانتهای شهر قدیمی مردمی که هنوز لام را ازکاف تشخیص نیمدهند امامیدانند بورکردن موها یعنی چی وچگونه سرخابی را مصرف کنند اگر چه گرسنه باشند ، فحشای خیابانی ، تجاوزات ، متاسفم مادرید روزی نامت خیلی پرشکوه بود وامروز؟.........
ومتاسفم پر نس والا مقام وزیبا واصیل این سرزمین که باید بتو نازید وافتخار کرد.
با تقدیم بهترین آروزها برای سالهای بهتر مادرید واسپانیا که دیگر من نیستم.
ثریا / اسپانیا/ یکشنبه / هشتم سپتامبر2.13 میلادی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر