کمتر وارد مسائل روز میشوم ، و درباره خبری که دنیا گیر میشود چیزی نوشته ویا ابراز میدارم .
روزیکه رضا شاه زنان بیچاره در کنج مطبخ ومطیع وسر به زیررا از زیر آن کفن سیاه چادر عبایی وپیچه درآورد وآنهارا درکنار همسرانشان نشاند ویک عکس دسته جمعی گرفتند ، وای ولوله شده دنیا بهم خورد ، اما نه !
در آن زمان ، اکثر زنان کشورهای دیگر تازه آزادی نسبی خودرا به دست آورده بودند ( غیراز کشورهای مسلمان نشین وفقیر ) زنان جلو رفتند آنقدر جلو رفتند که امروز با پیکر لخت هم میتوانند عکس بگیرند بی آنکه آن حقوق اصلی خودرا کسب کرده باشند ،
| زن گناهکار به دنیا آمده است | این را درتمام کتب مذهبی میتوان خواند ودید چرا که بیخبر فریب مار و یا شیطانرا خورد و! نیشی به یک سیب زد ویا رفت گرسنه اش بود یک شاخه گندم را جوید !! خیر ، هیچکدام از اینها نیست ، زن " انگور خورد " آنهم از همان نوع شاهانیش ورفت زیر آفتاب دراز کشید ، خوب انگور کار خودرا کرد و، زن مست شد واین مستی به آدم هم سرایت کرد وسپس وارد بستر آنچنانی شدند، سپس از این وصلت انگوری دوپسر بنام هابیل وقابیل زاده شدند ! بعد ؟ ! دوپسر در آن عهد که نمیتوانستند باهم بخوابند وبچه دار شوند ؟ ویا از یک اسپرم استفاده کنند با حوا هم که نمیشد خوابید هرچه باشد ، مادر است ، پس سلسه بنی آدم از کجا سر چشمه گرفت ؟ جوابی هست ؟ بع.....له ، ناگهان یک فرشته زیبا درآن وسط پیدا شد ودوبرادر بر سر تصاحب او به جنگ پردختند سپس یکی زد ودیگری را کشت وباز انگور را خوردند وباز به بستر رفتند آن روزها نه تختخوابی بود ونه تشکهای قابل ارتجاه " موناکو" درهمان پشته ها روی زمین ، خاک توسری میکردند .
نه کشیشی بود که آنهارا عقد کند ونه مولایی که ضیغه عقد را جاری سازد معلوم هم نیست مهری یا انگشتری چیزی به آن فرشته بدبخت دادند یا نه وسپس سلسه آدم " حرامزاده " آغاز شد .
حال پیدا کنید صورت مسئله را ، باز این زن است که گناهکار شده ومرد مبرا ازهر ناپاکی هاست تنها میکشد ، ترورو میکند ، بمب میسازد ، وسخنرانی میکند ، زور میگوید ، بلد است همه را زیر پاهای خود جمع کند ، ناگهان یک غول به تمام معنا در میان سر زمینی ظهور میکند ، نامش هم هوگو ست ، امروز تمام جهان برایش عزاداری میکنند وتحسینش مینمایند آنچنان بزرگ شده که تا آسمان رسیده است ، و زن بدبخت ، آخ ، هرماه باید درد " پریود داشته باشد " سپس درد زایمان و بچه داری وشستشوی ماتحت بچه وخون خورا هم که تبدیل به شیر شده دردهانش بگذارد تا او رشد کند ، تازه اگر مردی به دنیا نیاورد باید برود وبمیرد ، کمی هم که چهره اش تار شد ، مرد میرود به دنبال خیار تازه تری ودست اخر وباقیمانده عمرش هم یا سرطان پستان میگیرد ویا سرطان رحم ویا تخمدان وباید هرچه درون پیکر لطیفش دارد بیرون بریزد .
خوب امروز همه این مسائل حل شده مردان باخودشان راحتترند ، اگر هم یک وارٍث بخواهند حتما با انواع واقسام اسپرمهای درون فریزرها یک وارث آنچنانی برای خودشان بخانه میاورند ، گاهی هم از تنور ویا بقول خودشان از "فر" زن استفاده میکنند .
زن تنها میتواند تنورش را اجاره بدهد ، بیچاره زن . کدام آزادی؟ یک لقمه نان گلو گیر توی حلقش چپانده اید ونامشرا میگذارید " آزادی زن " خیر قربان ، خر زاده نشدیم ، اما خوب ، از قدیم گفته اند :
هرکه دانست ، توانست .
ثریا ایرانمنش . پنجشنبه .7/3/2013 میلادی /
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر