دوشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۱

لطیفه ای نهانی

شاهد آن نیست که مویی ومیانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد        "  محمدخواجه حافظ شیرازی"

آنهاییکه به حکم اجبار یا اختیار در غر بت بسر میبرند اگر سرمایه مالی نداشته باشند ، رو بسوی شعر وشاعری ونویسندگی میاورند !

عده ای ازآنها به خیال خود اشعار حماسه ی ویا اشعاری میسرایند که کمی بود میدهد واین بو تنها تا انتهای کوچه آنها میرود وبر میگردد.

عده ای کتب ودیوان های خودرا یا بخرج جیب خویش ویا بخرج دیگران  واز ما بهتران به چا پ رساندند که درکتابخانه ها آرمیدند گاهی که لازم میشود دستی از لابلای آنها بیرون میاید ودوباره آنها درهمان گوشه زیر قشری از خاک بخواب میروند.

شاعر ونویسنده ای که از سر زمین خود به سر زمین دیگری کوچ میکند چیزی برای بیان ندارد اشعار او همه دروصف ( خاطره ) ها و یا بارگاه ، یا خانقاه ، یا نیستی وفنا ونابودی یا حلوا حلوا کردن رفقای سابق حزبی ودر نهایت یک لطیفه نهانی بصورت طنز ارائه میشود.

شاعر ونویسنده غریب درغربت تنها میتواند آنچه را که دراطرافش میگذرد به زبان بیاورد چون بهار وتابستان وپاییز وزمستانش یکسان است .

شاعر ونویسنده غر بت نشین قالبی برای گفته های خود ندارد وآنهایی هم که درسر زمین خود نشسته اند ومیخواهند چیزی بنویسند یا بسرایند یا بیان کنند باید در قالبی پنهانی باشد چرا که دیوار موش دارد موش هم گوش وسپس چوب وچماق وسر  نیزه ودست آخر زندان وشلاق و.... اعدام

اشعار ونوشته هایی که درغربت سروده ونوشته وچاپ میشوند تنها میتوان به آنها لقب " ننه من غریبم " را داد .

تنها شعر خوبی را که درغربت خواندم وبجان وروحش آفرین گقتم شاعر بزرگ نادر نادر پور بود که خیلی زود از میان ما پر کشید وهوشنگ ابتهاج سایه که از آفتاب به سایه پناه بردودر خلوت خود تنها نشست .

امروز بیشتر شعر ا به دنبال اشعار انقلابی ، جنگی ، ویا مداحی میروند عده ای هم خاموش در گوشه ای بال خودرا روی سر کشیده وسر درگریبان دارند ، شاعری ونویسندگی نان وآبی ندارد چرا که نه ( بارگاه خراسانی) را دارند ونه ( جایگاه گوتیه ) درعوض " حکمت عرفانی  را همه جا میتوان یافت همه عرفان سرا شده اند ویا مورخ !!وتاریخ نگار ویا نویسنده گان سیاسی که گویی از نطفه سیاست باز بوده اند ولقب پر ابهت استاد را یدک میکشند !!!!

دیگر شعری که در میان ابیات خود ( آنی) داشته باشد وجود ندارد وبر دل نمی نشیند ، کتب امروز همه لبریز از خاطرات راست ودروغ  وهمه در  خانه های اعیانی وشوکت وبرکت بزرگ شده اند وامروز دست بی مروت روزگار آنهار ا به ورطه بیچارگی انداخته است که همان " ننه من غریبم " را باید به آنها اطلاق کرد .

ثریا/ اسپانیا /  .......که نه شاعر است ونی نویسنده بلکه مرثیه گوی دل دیوانه خود است .

دوشنبه 28

 

هیچ نظری موجود نیست: