سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۰

بخش چهارم من و......بقیه

واقعیت این است که گاهی فکر میکنم زنها در همه ادوار زمانه باعث خشم ونفرت مردان بوده اند درعین حال گاهی بر این گمانم که زنان نیز داری خوی شیطانی ووسوسه های زیادی میباشند که قادرند مرد را از پای بیاندازند .

او هیچگاه با زنی به غیر از خواهران  ومادرش وراهبه ها وزنان فامیل برخورد نکرده بود او خودرا موظف میدید که از زنها دوری نماید وهمیشه پاکیزه بماند !  به همین علت هم رفنتارش از نگاه تیز بین رده های بالاتر پنهان نماند واو به مقام یک کشیش عالیقدر رسید وزمانی همه مردم گروه گروه اعترافات خودرا نز د او میبردند بخصوص زنان ودختران جوان که سخت شیفته صورت وهیکل بلند او بودند.

معمولا اورا ( مون سینیور )  خطاب میکردند نام اصلی او » بنجامین مونتی وره کنتی لامارش « بود.

قسمت چهارم

---------

من بی آنکه متوجه قامت وهیکل وصورت او باشم مانند یک مومن وفادار هر ماه به نزد کشیشی میرفتم تا اعتراف کنم ودست تصادف یکی از این روزها اورا سر راهم قرار داد وهنگامیکه پس از دعای مخصوص از جایم بلند شدم او گفت : هیچگاه ترا فراموش نخواهم کرد ! من خجالت کشیدم وسرم را پایین انداختم وبی آنکه به درستی معنای حرف اورا بدانم از در کلیسای بزرگ بیرون آمدم وپیاده راه خانه را درپیش گرفتم .

نام همه اعضای کلیسا دردفتری ثبت است با آدرس خانه وشماره کارت شناسایی  بنا براین پیدا کردن من چندان برای او سخت نبود.

بقیه دارد

هیچ نظری موجود نیست: