یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۰

من وکارینال // بقیه!

آه ....مونسینور کاردیناله ویسکونتی دو اورلئان ، امروز جایت درآن سرسرا وخانه طلا خالی بود تو  راه را نیمه کاره رها کردی وادامه ندادی اگر مانده بودی امروز شاید آن لباده زر دوزی شده با ـ کلاه بزرگ ساخته شده از طلای سفید مزین به برلیانهای درشت ویاقوت روی سر تو بود. حیف .

او گاهی به دیدارمن میامد  ، مینشست گیلاسی شراب مینوشیدوزمانی هم با یکدیگر شام میخوردیم.

او دریک خانواده مخلوطی از  ، فرانسوی ، ایتالیایی ، اتریشی به دنیا آمده بود نسب او به دوکهای اورلئان میرسید آنروز ها این عنوانها برایمان دهان پر کن بودند  اما مروز میدانیم که میتوانیم هرکدام را که مایل باشیم بخریم ، هرکدام قیمتی دارند

خانواده اش همه مذهبی بودند به غیرا زپدرش که چندان تمایلی به کیش اجدادی خود نداشت وترجیح میداد روزهایش را درکلو ب های بازی با دوستانش بگذراند وشبها  روی یک صندلی بزرگ چرمی دسته دارش بنشیند وبا یک گیلاس بزرگ کنیاک اعلا چرت بزند خیلی کم درمراسم وجشن های سالیانه مذهبی شرکت میکرد اما درعوض درمراسم عروسی وجشن های خانوادگی بی قرار وشادمان بود.

مادرش ماریانا ترزا زنی خشکه مقدس وبسیار مذهبی  بی نهایت سخت گیر بود کلیسا منزل وماوای او بحساب میامد به همین دلیل هم چهار فرزند خودرا به مدارس مذهبی گذاشت .پسر بزرگ او دریکی از جنگها کشته شد ودو دخترش هردو عاشق یک کنت روسی شده بودند که خواهر بزرگتر خیلی زود دست بکار عروسی شد وکنت را باخود به سنت بیترز بورگ برد خواهر کوچکتر هم در کلیسا خودرا زنده بگور ساخت یعنی راهبه شد ! ودردرون یک اطاق خودرا زندانی نمود  تابا دعا ومناجات خودرا از وسوسه وعشق خلاص نماید همه امید سینورا ماریانا ترزا باین پسر بسته بود که روزی ردای بلند کاردینالی را بپوشد وچه بسا کلاه پاپ را نیز بر سر بکشد زمینهای زیادی دراطراف شهر داشتند که بیشتر آنها را موقوفه  کلیسا کرده بودند ویک قصر بزرگ اجدادی دربالاترین قله یک شهر شمالی  خالی  افتاده بود گورستان خانوادگی آنها نیز درکنار همان قصر قرار داشت او  چند زیان میدانست ، لاتین ، ایتالیایی ، فرانسه، انگلیسی ، اسپانیایی وآلمانی  مادرش نیز از یک خانواده  اشرافی  برخاسته بود

بقیه دارد

هیچ نظری موجود نیست: