همیشه باید از عقوبت های نا شناخته ونا پیدا ترسید
تحمل دردها ومشقت ها در دهلیز های نا پیدا
که مارا تهدید میکنند
آنکه سیب خوشبو را از باغ پردیس دزدید
مارا نیز از باغ برین بیرون فرستاد
واز حق خویش مارا محروم کرد
آن اتشی که دروجودتان میسوزاد ومیسوزاند
هیچگاه خاموش نخواهد شد
وگناهانتان تا ابد پایدار میماند
از فلسفه بیزار واز دانش سرخورده ام
شوریگی هاست درسرم
وتا ابد دردلم خواهند ماند
در بیداگاه شما بی گناهی راهی ندارد
برای گناهان ناکرده نیز
مارا خواهید کشت
ومن دراین تنهایی ، تنهایی همیشگی
غیر خاطره ها ، هیچ ندارم
--------------ثریا/ اسپانیا/ سه شنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر