سه‌شنبه، دی ۰۶، ۱۳۹۰

سلام بر پیری

دوستی که امروز سر به زیر خروارها خاک برده ، روزی برایم نوشت  :

آدم وقتی فقیر میشه / خوبیهاشم حقیر میشه .

همه باهاش لج میکنن . راهشون کج میکنن

همه طلبکارت میشن . باعث آزارت میشن

........و خدای خوب مهربون . که اون بالاست تو آسمون

الهی پیرت نکنه ! اگه فقیرت میکنه ؟!

درجوابش نوشتم :

آدم وقتیکه پیر میشه . همه چیزاش حقیر میشه حتی پولش !!!

امروز هربار که کج میروم وراست میروم وهر بار که لقمه را

بر میدارم کسی دم میجنباند ومن باید راز کنایه هارا بدانم ،

پیش از آنکه آتشی بپا شود بیاد باد و خاکستر باشم وهربار باید

بیاد داشته باشم که فعل ( شمارا) چندبار صرف کنم وباید بیاد داشته

باشم که» من گمشده ومایی نیست « آیینه هایمان شکسته  بایدبفکر

آجر ها باشیم .

هنگامیکه از عشق وپاکبازی میگویم هزاران مشت برسرم فرو میاید

واز پشت شیشه های تهدید دچار دگرگونی میشوم وباید بخاطر بسپارم

( چند ساله ام ) ! .

تلخ است ، خیلی تلخ است هنگامیکه گورستان نوینی را بعنوان خانه

سالمندان جلوی چشمانت میگذارند ، زنده به آنجا میروی وزنده بگور

میشوی ومرده ات را بیرون میبرند ،  تلخ است ، تلخ است که همه

ارباب تو میشوند وکسی نمیداند تو همان بودی همان که خورشیدرا در

دستهایت حمل میکردی حال رمق رفته ، دلشکسته باید سر فرود آورد

وگفت : در سر اندیشه ها دارم وبفکر پل نیستم وخود از رودخانه

زندگی گذر خواهم کرد بدون کمک شما .

ثریا/ اسپانیا/ سه شنبه بیست وهفتم دسامبر 11

 

هیچ نظری موجود نیست: