کریسمس آمد و رفت وهیچ معجزه ای از آن معجزه های بامزه که در
داستهان وفیلمها اتفاق میافتد ، انجام نشد ، جشن ها پایان گرفتند -
گرسنه ها همچنان گرسنه بانتظار شبان خود نشستند تا بره های خودرا
سیر کند اما گویا گوسفندان پروارتر شند .
چرا ( کریستوفر هچینیز ) قد نکشید ؟ وچرا مرگ را طالب شد؟ بی
هیچ فعلی او مانند صادق هدابت ما جوانمرگ نشد وفراتر رفت
واینکه امروز بین جوانان وسالخوردگان قلبش را ساکت کند جای
حرف دارد
او نه داستان نویس بود ونه رمان چا پ میکرد در دردوره زندگیش
توانست برای خود شهرتی کسب کند که اطرافیان وپیروانش بگویند
دیگر مانند او پیدا نخواهد شد او میل داشت مغزهارا از لجن های آلوده
وخزه های دست وپاگیر پاک کند اما مرگ اورا برد.وکسی هم آخ
نگفت ، قلمی شیوا وروان داشت ومعلوم است که یکنفر به تنهایی
نمیتواند دنیارا پاکیزه سازد ، خوانندگان او تا انهای داستانهایش
میرفتنداما این عده قلیل بودند کلام اورا اکثر مردم درک نمیکردند
بخصوص که امروز خدا هم وارد اقتصاد شده ومیدانهای فوتبال لبریز
از تماشاچی است وبت های توخالی ومومی ناگهان چهره جهانی
پیدا مکینند وپس از آنکه مانند یک اسب پایشان زخم برداشت تیر
خلاص به نقطه میر آنها اصابت میکند وتنه چندا جام طلا درگوشه
اطاق آنها خاک میخورد .
آخ دنیای وحشتناکی است اگر قراراست بمیرم آرزو دارم مانند یک
دینامیت منفجر شوم میل ندارم مانند روغن داغ قطره قطره بسوزم
یا مانند یک تکه یخ از هم وا بروم ویا مانند حلزون درخودم فرو
بروم چون دنیای کنونی وخداوندان نوین را دوست نمیدارم.
امروز قفس کوچک من درون یک قفس بزرگتربا دیوارهای بلند جای
گرفته ومیدانم هیچ روزی این دیوارها فرو نخواهند ریخت بلکه
آجر روی آجر وسنگ روی سنگ گذاشته میشود تا یک برج یا یک
آسمان خراش ویا یک اهرم دیگری بنا گردد .
امروز دنیا حاوی هیچ مطلب تازه ای نیست وهیچ کلام ومعجزه ای
به وقع نخواهد پیوست مردان وزنان با توپ فوتبال عرق میکنند
وبا عطر و روغن سکس داغ میشوند وبرده داران وبرده فروشان
همچنان بکار خویش مشغولند.
آه باید رفت به دنبال یک فضای سبز ووسیع برای ساختن میدانهای
بزرگتری وبازی گلادیاتورها وسود آن میرود به جیب کسانی که ما
نمینشاسیم وخداوند همچنان نگران است در هیبت( کوکا کولا).
ثریا/ اسپانیا / یکشنبه روز کریسمس !
به کسانیکه به باورهای خود اعتماد واطمینان دارند !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر