دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۰

خانه خراب

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت /

گفتگویی وخیالی زجهان من وتوست/

« سایه « ز آتشکده ماست فروغ مه ومهر/

وه از این آتش روشن که به جان من وتست /   ه.الف. سایه

------------

من از سیاست واقتصاد سخت بیزارم وبقول مرحوم بیژن پاکزاد

چه بسا به پول احترام نگذاشتم او هم مرا بحال خود رها کرد تا

بدون او به زندگیم ادامه دهم وخوشبختانه دراین راه چندان ناکام

نبودم .

چیزهایی هست که گاهی باعث عذاب روحم میشوند دلبستگیهایی

که به» وطنم« دارم وآن مردیکه عاشقانه میپرستیدم وامروز غریب

درگوشه مسجدی تک وتنها افتاده است وهیچکس بیاد نمی آورد که

او چه آرزوهایی داشت وچگونه میخواست سر زمین پدریش را

بسازد وبزرگ کند.

هرگاه کانال تلویزیونی ویا رادیویی را باز میکنم میبینم همه مشتها

گره شده وفریادها بلند است نا باورانه باین میاندیشم که بقول فروغ

چه بسا برای یک بشقاب پلوی دیگر است وسرانجام میبینم که همه

از یک چشمه آب مینوشند وآنچه ویران است ، ایران است .

ایرانی که نامش همه جا برده میشود وخودش فراموش شده ، گم

شده درصرای برهوت وهیاهووجنجال بسیار برای هیچ ، تنها

گاهی برای حفظ منافع نام اورا میبرند ویا خودشان را مانند یک

گل کاغذی به سینه مجروح او می نشانند.

به هرگزینه ای دل میسپاری میبینی درونش خالی وبیرونش پرغوغا

گمان میکنم دنیا هم دیگر بما احتیاج چندانی نداشته باشد ( چین) وارد

گود شده ونفت هم دارد برای صادرات ، اما شوروی هنوز به نفت

خاور میانه محتاج است  وهنوز یک ششم ذخایر نفت کشف نشده

وپنهان درکشور ما وجود دارد و( رنود) آنرا میدانند، حال چرا باید

این قدرت بزرگ را از دست بدهیم ودنبال هیاهو باشیم.

آوخ .پول . پول .اگر دنیای خوبی نداشته باشیم درکجا میتوانیم این

پولهارا خرج کنیم >

ویترینهای سر زمین خاور میانه پراز ساعتهای طلا ، انگشتر طلا ،

گردنبد های برلیان .خیابانها پراز اتومبیلهای گران قیمت وبزرگ

است ، اما ( یک خانه نداریم ) .

مارا خانه خراب کردید ، ویران ساختید ، وهنوز هم دست بردار

نیستید ومرتب آب درلانه مورچه ها میریزید برای یک زندگی ننگین

-------------------------------------------------------

ثریا ی آواره .اسپانیا/ هیجدهم آپریل

هیچ نظری موجود نیست: