دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۰

جمعه مقدس

جمعه مقدس نزدیک است ورزه دارن میتوانند روزه خودرا بشکنند

یک خوداری چهل وپنج روزه بدون خوردن گوشت والکل وسکس !

سوگوارن خودرا آماده میسازند تا به دنبال ( او ) روان شوند عیسای

مصلوب بر شانه مردان سیاه پوش حمل میشود تاج خاری که پیکرش

را خون آلود ساخته ،درعالم خیال ماریا ماگدالنا را باچهره پوشیده

از اشک میبنم او با دستان صلیب شده بر سینه بیحرکت به دنبال

مسیح مصلوب روان است.

من درخیال آن پیکرم پیکری که درخون ودرد شناور بود،

پیکری که دستهای میخ شده اش پیام مرموزی داشت مردی که برای

حقیقت جان داد شنبه وسپس یکشنبه عید پاک همه چیز تمام میشود

روزه وناهار حسابی درپشت میزهای بزرگ از قبل آماده شده ،

عیدی بزرگتر از همه اعیاد در روز یکشنبه همه سرشار از ایمان!!

میشوندشهر آکنده از مردم وزنگها به صدا درمیایند، جمعه خونین

تمام شده واو به آسمان میرود ودرکنار پدرش مینشیند؟! آن ناجی

آن نجات دهنده برای نجات همه جان داده بود وبا عروج خود

به دنیای دیگری ووعده باینکه مردم دنیارا از دردها نجات خواهد

داد ، او میدانست که زندگی او جاودانه خواهد ماند ، دستهایش

پاک وبه هیچ گندی آلوده نشده بود ،چه بسا اگر او هم یک عمر

طولانی میکرد مانند بقیه شهوت دینا اورا دربر میگرفت !

کسی نمیداند قصه وافسانه فروان است.

هیچ نظری موجود نیست: