کشتی مرا چه بیم زدریا
طوفان از تو وکرانه از توست
گر باده دهی وگرنه ، غم نیست
مست از تو ، شرابخانه از توست.........ه. الف. سایه
-----------------------------------------------
خرده گرفتند که چرا اورا تا آسمان بالا بردم وبه مقام خدایی رساندم
او برای من همان حکم خداوندگار را دارد، صدای او مرا به راههای
اسرار آمیز میکشاند ، ما عادت کرده ایم که ( آشغال ) پرست باشیم
وآنهارا پرورش داده وجایزه دهیم ، آنهارا ستایش کنیم وآثارشان را
در قاب طلایی بگذاریم وبه بازار بفرستیم درحالیکه او صبورانه
میخواند وصبورانه زندگی میکند .
ما خیلی زود از کنار آوازخوانان زندگیمان طرد شدیم و اما او دانست
وبما تعلیم دادفرزندان برومندی را برای جامعه تربیت کرد.
پاواراتی وپلاسیدو دومینگو بر شانه مردم وحکومت خود نشستند وبالا
رفتند وما بهترین وبی نظیر ترین آوازخوان خودرا رها کرده ایم .
او معلم بزرگی است ، شعر را خوب میشناسد، خطاط بی نظیری
است.
آهنگساز ونوازنده ودر آخر آواز خوان است او مجموعه ای از تمام
فرهنگ ایران زمین است اورا نباید دست کم گرفت .
من ، این عاشق مو سپید برایش میخوانم :
این قلب با عشق او پا برجاست ودر پرتو جوانی میطپد ،
از لابلای موهای سپیدم آتشفشانی فوران میکند ، چون سحرگاه
بهاری ، این عشق روحانی پاک وخالی از هرپلیدی است.
ستایش است من درصدای جادویی او نفس بهاران وگرمای کویر را
احساس میکنم.
آیا من میتوانم این احساس شگفت انگیز را که لبریز از خود آگاهی
است ودانه خدایان را دربر میگیرد خود پسندی بنامم؟ ویا تعارف ؟
یا خودنمایی ؟ من همه عمرم با این گونه تظاهرات جنگیده ام احتیاجی
ندارم با سنجاق کردن خود به لباس دیگران به شهرتی کاذب دست
یابم ، بخصوص دراین زمانه که شهرت خریدنی است ومانند
حباب روی آب میترکد وهمانند پر کاهی در سراشیب آبشارهها
گم میشود اگر چه ( پدرخوانده ) هم پشتیبان باشد !
مانند همان اشخاصی که نفس خودرا بر همه چیز ترجیح میدهند
برای نفس خود درمحفلها نشستند ونواختند وسکه ها دریافت کردند
هیچکس را من مانند بعضی ها ندیدم که تااینهمه ستایشگر نفس
خویش باشند آنها امیال نفسانی خودرا بر همه چیزدر دنیا ترجیح
میدهند ، مانند همان قهرمان قدیمی کتاب ( گوته - فاوست )!
من راه اورا دنبال میکنم که یک راه انسانی است نه بیشتر .
------- ثریا. اسپانیا . دوشنبه 4/4.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر