یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۹

زنده باد آنارشیزم

بر بالای برج شهر ، هیبت رزمندگان ، دیری است

فرو افتاده ،

سرودی بر نخواهد خواست ، شعله آن پرچمدار وآن

مشعل داری که شبها پاس میداد

وهمیشه بیدار بود

دیگر خاموش است

خود فروغی بود که دردیده های بیفروغ ، تنها مرد

سرزمین پیر ما دیری است

که درغربت تنهاییش

به آتش خاموش بتکده ها مینگرد

وسر گذشت پاسدار دلاوری را حکایت میکند

آن چشمان سیاه در زیر رگبار نگاه شب دریدگان

در حریر نازک خیالی ودرمخمل سیاه غربت

خاموش شد

مرده ریگ گذشته ها ، رهنمایش بود

او باشتاب  دستهایش را بسوی ما درازکرد

وما درپرنیان دستهایش خوش بودیم

اینک ما وشما ، درمیان واژه ها گمشده

ودر جاده تاریکی ، بانتظار تقدیر

واعتقاد بی پایه خود بانتظاریم

تقدیر ساز سرنوشت ، دیریست که مرده

تو خود سرنوشت ساز خویش باش

------------------------------------

ثریا/ یکشنبه 20/2/

 

هیچ نظری موجود نیست: