پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۹

نه ، هرگز!

دنیای افکار من ، به وسعت دنیاست

دوستانی د ارم ، دلقک وار

که به دورم میچرخند

جهان فکر  ما از هم دوراست

به وسعت زندانها

آنها... مانند ماهیان زنده

دردریای زندگیشان

ناتوان میچرخند

ما باضریه های امواج

از یکدیگر دورمیشویم

دچار هذیانیم

آنها میدانند که:

» دیگر دورمجنون گذشت «

و » بیستون مرادی نمیدهد«

تیشه فرها دبه سنگ خارا میخورد

من ، درتلخی مدام تکرارها

دهانم نیز تلخ است ، لکن

شور آن » عشق دیرین « را

از یاد نبرده ام

با احساس مستی

ای درختان بی ریشه وبی بنیاد

مرا از زیباییها قدیم

دور ساختید

با آتشی که در درونتان

شعله میکشد

------------------------------

ثریا /اسپانیا/ پنجشنبه

هیچ نظری موجود نیست: