نمیدانم آیا کس ویا کسانی فیلم دیکتاتور بزرگ چارلز چاپلین را دیده
وآیا بیاد دارند ؟ بخصوص سخنرانی پایان فیلم را؟!.
او درپایان میگوید:
متاسفم ، من نمیخواهم امپراطو باشم این کار ازمن برنمی آید دلم -
نمیخواهد برکسی فرمان برانم یا کسی را تسخیر کنم ، دوست دارم
درصورت امکان به همه کمک کنم ، از یهودی وغیر یهودی تا سیاهان
وسفیدها ........
بلی همه ما میخواهیم کمک کنیم همه ما میل داریم به سعادت برسیم
انسان گویا همیشه اینگونه فکر کرده است ویا بوده هیچکس میل ندارد
به کسی بد بکند ویا باعث بدبختی دیگری شود این دنیای بزرگ جای
برای همه داردونعمت نیز .
راه زندگی میتواند آزاد وزیبا باشد اما ما گم کرده راهیم وحرص و
جاه طلبی جان مارا به زهر آلوده ساخته است واین دنیای زیبارا
با نفرت وبیزاری وحرص وآز داریم برسوی نابودی وفلاکت وبدبختی
میکشانیم.
عده ای را اسیر میکنند آنهارا وجانشانرا خوار میشمارند بعنوان سرباز
زندگیشانرا تکه تکه میکنند وآنهارا بسوی میدانهای جنگ میفرستند با
آنها مانند یک گله گاو برخورد میکننداین انسانها که دارای قلب وروح
واحساس میباشند لبریز از نفرت وآدمکشی میشوند .
دیکتاتورها برگرده همین آدمها سوار شده خودرا آزاد میکنند ودیگرانرا
در بند میگذارند.
امروز همه بسرعت شتاب بخشیده اند وخودرا درحصاری محبوس
واسیر ساخته اند .
دیوصفتانی که بر اریکه قدرت جای دارند همه دروغگو وبی مایه
هستند آنها تنها بخودشان میاندیشند.
چه زمانی میشود به این همه طمع وحرص پا زدواز نفرت وتعصب
خودرا خلاص کرد وبرای دنیای بهتری تلاش نمود برای فرزندان آتی
ونسل آینده . امروز یک هرج ومرج یک آنارشیزم وحشتناکی زیر نام
سوسیالیزم بر بیشتر جاها حاکم است ودرسوی دیگر دنیا دیکتاتوری
حکم میکند ؛ آنهم از نوع کهنه که تاریخ مصرفش تمام شده است.
.........ثریا. اسپانیا. ......برای خانم نادره افشاری..........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر