آه....پدرروحانی چیز ی ندارم که اعتراف کنم درچهاردیواری خانه
چیزی به غیرا زچهار دیوار گچی نیست ، افکارم ؟ افکارم گاهی
به دوردستها میرود ، گناه است ؟ .
خودم کفاره گناهانم را میپردازم خودم به تنهایی ، آنهم درزمانیکه همه
فکر میکنند بی گناهند وهیچ گناهی از آنها سر نزده است ونباید به کیفر
برسند ، گناه من عشق بوده وهست که همیشه در من زندگی میکند از
نظر شما این گناه بزرگی است ، یک شر آست ؟ اما عشق ورزیدن
وآموختن آن به دیگران گناه نیست ، پدر مقدس ، گناه آن است که
ریاکار باشیم .
او گفت : تو به تنهایی نمیتوانی باین کار دست بزنی باید بایک گروه
یا چند نفر همراه باشی وهمکاری کنی برای رسیدن به برکت خداوند
به دیگری هم نیاز داری ، به یک همراه ،یک رهبر ،
گفتم چه میشود اگر این یک نفر زنی فقیر وگرسنه با چند بچه درکنار
کوچه نشسته وگدایی میکند ویا یک زن گناهکار ، مگر مسیح برای آنها
به دنیا نیامد وبرای آنها جان نداد ؟ من به تنهای خواهم توانست راه اورا
ادامه دهم بدون حضورکشیش اعتراف گیر ویا راهبان دیگری ، من -
مینویسم .
پرسید چی مینویسی؟ بر ضد کلیسا که نیست ؟ گفتم چرا گاهی ،
پدرمقدس !کلیسا امروز دیگر متعلق به عیسای مسیح نیست همانگونه
که مسجد دیگر خانه خدانیست این مکانها متعلق به بانک داران ،
زمین داران وثروتمندان ودرجه داران است آنها مر تب وجوهات خود
را میپردازند .
آنها این مکانهارا ساخته اند تا کسب وکارشان را رونق بیشتری بدهند
آنها گاه گاهی خودی نشان میدهند تا مردم عادی مطمئن باشند که مومن
به وجود خداوند وبرکت اومیباشند.
ویک مکانی برای در ماندگان وبی پناهان وکسانی که بطریقی رانده
از درگاه خداوند و هیچ امیدی .
ادامه دارد...... ثریا /اسپانیا/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر